آیا از بخشندگی و مهربانی که نخستین حالات خداوند است ، در ما نشانی هست ؟

 

شهامت گله ، ناشی از چوپان بیدار است . . .

 

 

کسی که می ماند و نمی پرد به یک راز بزرگ آگاه گشته و آن فلسفه پرواز است. اُرد بزرگ

 

 

تنهایی برای جوان ارزشمند ، و برای پیر آزار دهنده است . . .

 

 

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است . ( دکتر علی شریعتی (

 

 

مهمترین لحظات زندگی لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت ما شکل می گیرد

 

 

ناتوان ترین آدمیان، آنانی هستند که نیروی بدنی خویش را به رخ دیگران می کشند . . .

 

 

 

بشر به خوشبختی خیلی زود عادت میکند و چون خیلی زود عادت میکند خیلی زود هم فراموش میکند که خوشبخت است

 

 

آنان كه برای با هم بودن نیاز به دلیل مادی دارند. مدتها پیش عشق را در خود كشته اند. عشق جهان را می سازد نه جهان عشق را.(آرش.ا.ب)

 

 

بهترین اشخاص، كسانى هستند كه اگر از آن ها تعریف كردید، خجل شوند و اگر بد گفتید، سكوت كنند."جبران خلیل جبران"

 

 

اینجا چشم انداز باز است و جان بر بلندا! اما انسانهایی خلاف این وضعیت هم هستند كه آنها هم بر بلندی اند و چشم اندازی باز دارند، اما به پایین می نگرند.(نیچه)

 

 

ساده ترین کار جهان این است که خود باشی و دشوارترین کارجهان این است که کسی باشی که دیگران می خواهند.

 

 

به اخرش فکر نکن بگذار عشق خودش حرف اخر را بزند

 

 

مشکلی که با پول حل شود، مشکل نیست هزینه است!

 

 

بخندیم ، امّا سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد(استاد محمد تقی جعفری)

 

 

صدها راه برای پند و اندرز دادن وجود دارد اما بیشتر بدترین گونه آن ،که همان رو راست گفتن است را برمی گزینیم . . .

 

 

اگر کاری که می‌کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند...

 

 

زندگی دو چهره بیشتر نداره یا به بازیت میگیره یا به بازیش میگیری انتخاب با توست

 

 

زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند.

 

 

کسانی که به انتظار زمان نشسته اند آنرا از دست داده اند!

 

 

کودکی که گناه خویش را بدون پرسش ما به گردن می گیرد در حال گذراندن نخستین گام های قهرمانی است . . .

 

 

در زندگی از تصور مصیبت های بیشماری رنج بردم که هرگز اتفاق نیفتادند

 

 

تاریخ یك ماشین خودكار و بی راننده نیست و به تنهایی استقلال ندارد، بلكه تاریخ همان خواهد شد كه ما می خواهیم.((ژان پل سارتر))

 

 

کسی که چند آرزوی درهم ورهم دارد به هیچ کدام از آنها نمی رسد مگر آنکه با ارزشترین آنها را انتخاب کند و آن را هدف نهایی خویش سازد . . .

 

 

اگر شیفته کارت نباشی ، روانت بیمار می شود و در نهایت پیکرت از پای در خواهد آمد .

 

 

با ولخرجی تنها مال نمی رود ، زمان ارزشش فراتر است ، و آن هم نابود می شود

 

 

آینده جوانان را از روی خواسته ها ، و گفتار ساده اشان ، می توان پی برد ، نپنداریم که میزان دارایی و یا امکانات آنها ، دلیلی بر پیروزی و شکست آنهاست ، تنها مهم خواسته و آرزوی آنهاست . . .

 

 

اگر آماده نباشیم ارزشمندترین زمان ها را نیز از دست خواهیم داد ، و کسی که آماده نیست بخت کمتری برای پیروزی خواهد داشت ، آمادگی یعنی بروز بودن در هر حرفه و کاری . . .

 

 

نخستین گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودی بزرگان و ریش سفیدان است و سپس تاراج دارایی آنها...

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, | 17:11 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 

 

جامعه منتظر ظهور منجی (بررس شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تحقق ظهور...)
مرجع : کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت
سپاس خداوندی را که با هدایت، بر بندگان خود منت نهاده و از زمان خلقت انسان تاکنون زمین را خالی از حجت نگذاشته و امید به آمدن آخرین حجتش را در دلهای منتظران قرار داد، این امید و انتظار عشق را بر می انگیزد و عاشق، بی تردید به عشق خویش عمل می کند. امام رضا (ع) می فرماید: «ما اَحسَنَ الصَّبرَ وَ انتظار الفَرَج» بحار الانوار، ج12،ص 379
هدف:
در این مقاله تلاش گردیده تا جامعه منتظر ظهور منجی به تصویر کشیده شود و مدینه فاضله و جامعه آرمانی تبیین گردد و برخی ویژگی های جامعه منتظر ازجمله: رشد و تربیت انسانی، عدالت اجتماعی، سامان یابی زندگی، بالندگی علمی و اخلاقی، امنیت اجتماعی و مساوات و برابری و... مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
روش:این پژوهش با بررسی متون معتبر انجام می شود و تلاش می گردد که به منابع اصلی رجوع گردد و از نوع توصیفی، کتابخانه ای است تا بتواند الگوی مطلوبی از جامعه منتظر را ارائه نماید که با مراجعه به آیات و روایات و مطالعه بیش از 85 منبع معتبر و چند سایت اینترنتی سامان خواهد یافت.
از آنجا که اندیشه مهدویت پاسخگوی کامل و جامع به خواسته و نیاز دیرین انسانها در اصلاح وضعیت نابسامان زندگی بشری است، مهدویت نه فقط برای فردای مبهم بشریت روشنی و زیبایی عرضه می کند که امروز بشریت نیز در گرو فهم و معرفت این موضوع است و شناختن امام و راه، اهداف و جایگاه امام، از وظایف اصلی جامعه منتظر محسوب می شود، زیرا معرفت و شناخت از مسائل اساسی حیات بشری است و مقدمه حرکت آدمی به سوی کمال است.
انتظار، اصلی قرآنی و مقدس است و امید و آرزوی تحقق این نوید جهانی، در زبان روایات اسلامی «انتظار فرج» خوانده شده و خود یک نوع عبادت، بلکه افضل عبادات شمرده شده است.
سیمای جامعه منتظر در آیات و روایات فراوانی مورد بررسی قرار گرفته از جمله: جامعۀ منتظر، در هیچ شرایطی، امید خویش را از دست نداده و تسلیم یأس و نومیدی نمی گردد، اما انتظار و امید به آینده ای روشن، تعهد آور و تحرک بخش، سازنده و نگهدارنده است، به گونه ای که می تواند تحولی اساسی در شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه حاصل نماید.
زیرا اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی، تشکیل مدینه فاضله و اجراء این ایده ارزشمند انسانی، به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی از او به «مهدی» تعبیر شده، انتظار را معنا و ارزش می بخشد، ملتها را بیدار نموده و جامعه منتظر را به تلاش و تکاپو وا می دارد، در نتیجه جامعۀ منتظِر خود را با اهداف منتظَر هماهنگ می کند و در دو جبهه فردی و اجتماعی به مجاهده وادار می شود، زیرا جامعه منتظر مصلح خود باید صالح باشد .
در بینش تاریخی اسلام، پیروزی حق بر باطل سنت حتمی و اجتناب ناپذیر الهی است و آینده تاریخ کاملاً قطعی و روشن است، آیاتیکه بشارت بر ظهور منجی می باشد و جامعه منتظر را به تلاش و تکاپو وا می دارد از جمله آیه شریفه: «وَ لَقَد کَتَبنا فی الزَّبور مِن بَعدِ الذِّکر اَنَّ الاَرضَ یَرثُها عبادِیَ الصالحون» انبیاء/105
«...اَنَّ الاَرضَ یُورثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادهِ وَ العاقِبهُ لِلمُتَّقینَ» اعراف/128
عقیده انتظار موعود در غرب نیز جهت دهنده و امیدوار کننده است، آلوین تافلر آمریکایی، بعد از آنکه فهرست مشکلات جامعه غربی را لیست می نماید و چهره یأس آوری از نظام کنونی غرب را ترسیم می نماید، در پایان امید را از دست نداد و می گوید: «نیاز شدید به وجود مرد سوارِ بر اسب سفیدِ ضرب المثلها، آینده را دگرگون خواهد ساخت» به سوی تمدن جدید، ص96
نتیجه اینکه: در بحث انتظار و جامعه منتظر نشان داده شده که جهان امروز برای یک زندگی سعادتمندانه، راهی جز تسلیم در مقابل مکتب انبیاء و ائمه (ع) ندارد، دوره سعادت بشری، عصری است که دوره عدل کامل و حاکمیت عقل است و علم اسیر و برده نیست، لذا انتظار ظهور چنین مُصلحی، نه تنها خوشبختی نسبت به پایان کار جهان، بلکه نویدی است بر بلوغ فکر و اندیشه بشریت و تضمین آینده ای روشن فرا روی جامعه منتظر.
مقدمه
ضرورت ظهور خورشید ولایت را آنگاه احساس خواهیم کرد که از شرایط و اوضاع نابسامان پیش از ظهور آگاه شویم و شرایط سخت روانی آن دوران را درک کنیم و در پی شناسایی جامعۀ منتظر ظهور برآییم، زیرا هنگامیکه خورشید جهان افروز در پهنۀ آسمان می درخشد، کمتر بدان توجه داریم، ولی آنگاه که در پس ابرها قرار گیرد و برای مدتی نور و گرما را از موجودات دریغ ورزد، به ارزش آن آگاه می گردیم.
در هنگامه ای که انسانها تنها ظهور مُصلحی الهی ومعجزه ای خدایی را انتظار می کشند، در آن هنگام که نومیدی همه را فرا گرفته و همۀ مدعیان نجات بشریت،خائن و دروغگو از کار در می آیند و انسانها تنها ظهور مصُلحی الهی و معجزه ای خدایی را انتظار می کشند ، لطف و رحمت الهی ، مهدی موعود را ، پس از سالها غیبت و انتظار، برای نجات انسانیت ظاهر می کند و سروش آسمانی در همۀ جهان به گوش می رسد که : « ای اهل عالم ! دوران فرمانروایی ستمگران به سر آمد و حکومت عدل الهی فرا رسید و مهدی ظهور کرد .» این ندای آسمانی، روح را در پیکرۀ مرده انسانها می دمد و مژده رهایی را به محرومان و ستمدیدگان می هد. آری، با درک این زمینه هاست که می توان، به ضرورت ظهور مصلحِ الهی پی برد و اهمیت و ارزش حکومت عدالت گستر مهدی (عج) را درک کرد.
فصل اول
معنا و مفهوم انتظار
انتظار: درنگ در امور، نگهبانی، چشم به راه بودن و نوعی امید داشتن به آینده[
i]
انتظار: به معنی چشم به راه بودن ، چشمداشت، توقع چیزی را داشتن و نوعی امید به آینده بستن[ii]
انتظار : چشم داشتن، چشم به راه بودن، چشم داشت، چشم داشتگی، نگرانی، [iii]
انتظار : چشم د اشت، توقع، چشم براهی، بردباری کردن[iv]
انتظار از نگاه مذهب
امید به آینده ای نوید بخش و سعادت آفرین است که در آن تحت لوای رهبری قائدی عظیم ، جهان از تمام مفاسد و بدبختی ها رهایی یافته و راه خیر و صلاح و آسایش و امنیت را در پیش می گیرد.[
v]
منتظر: کسی را گویند که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتر تلاش
می کند، بی شک چنین انتظاری سازنده و امید بخش است و می تواند از بزرگترین عبادات به شمار آید.
زیرا انتظار دو گونه است ، انتظار سازنده و تعهد آور و تحرک بخش و انتظاری که ویران گر، بازدارنده و فلج کننده است، چون نوعی اباحی گری است .[vi]
انتظار عمل و اقدام پویایی است، یعنی آمادگی و حرکت، پس منتظر خود آماده می شود و زمینه سازی می کند.[vii]
انتظار به این معنی است که گروهی منتظر باشند که نجات بخش خواهد آمد. [viii]
آمادگی و زمینه سازی
آمادگی عبارتست از عمل به وظایف دینی و تقوا، برخی از علماء آمادگی برای ظهور امام زمان (عج) را شامل موراد زیر شمرده اند : بی اعتنایی به علایق دنیوی، تسلط بر هواهای نفسانی، التزام عملی به دین، پذیرش مسئولیتهای دینی، خود سازی و اصلاح خویش، ایجاد جامعۀ صالح، امر به معروف و نهی از منکر، ترک غفلت ، عشق به امام عصر،ایثار و فداکاری،استواری ایمانی، یکپارچگی منتظران.[
ix]
برنامۀ زمینه سازی : برنامه زمینه سازی، وظیفه ای گسترده ، بزرگ و پیچیده است که در رویارویی با ستمگران و طاغوتهای ستمگر و سردمداران کفر باید آماده نمود، که دارای دو جنبه است.
1- رشد ایمانی جهادی و آگاهی سیاسی که دقیقاً همان چیزی است که جبهۀ مقابل فاقد آنست.
2- ایجاد تشکیلات سیاسی، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی که بدون وجود نظام سیاسی و دولت در جهان محقق نخواهد شد.
تحقق این مأموریتها باید به دست جمیع انسانهای منتظر پی ریزی شود تا زمینه ظهورآن منجی فراهم و قطعاً تا چنین مقدماتی فراهم نشود، ظهور تحقق نخواهد یافت.[x]
عوامل مهم زمینه سازی ظهور
از آنجا که انقلاب مهدوی جهانی، فراگیر و عمیق می باشد و مکمل انقلاب پیامبر (ص) است، عواملی که نقش مهمی در زمینه سازی حکومت آن حضرت دارند عبارتند از :
1- ایمان و توکل به خدا : روحیۀ قوی و اطمینان قلب و اعتماد به نفس از عوامل سازنده و پیش برنده و زمینه ساز ظهور است ، چنین روحیه و آرامش و استواری قلب که در سایۀ دعا و عبادات و مناجات حاصل می شود از عوامل مهم محسوب می شود.[xi]
2- جاذبۀ قرآن و حقانیت اسلام : حقایق نورانی و استوار و منطق قرآنی و اسلام، یکی از عوامل مهم زمینه سازی است،
3- علم و اندیشه و به کار انداختن آن: بدون شک بسیاری از گره ها بدست علم گشوده و کارها آسانتر و بسیاری از راهها نزدیکتر خواهد شد.
4- استقامت ، پایداری و شجاعت: در صدر اسلام پایداری مسلمانان در برابر تندبادهای حوادث از عوامل پیروزی بود، در انقلاب حضرت مهدی(عج) نیز پایداری و استقامت، بهترین زمینه سازی معنوی برای ظهور خواهد بود.xii
5- زهد و رعایت اخلاق و حقوق : رعایت اخلاق نیک نسبت به یکدیگر در برخوردها و در تمام ابعاد زندگی، رعایت حقوق جانی و مالی و ... عالیترین نقش را در جذب دیگران و نفوذ در دلها دارد
6- تعاون و همکاری: برادری اسلامی و رسیدگی به دردهای اجتماعی و تأسیس واحدهای وسیع در این زمینه در نوع خود برای پیوند هر چه بیشتر زمینه سازان مؤثر خواهد بود.
7- شیوۀ برخورد با مخالفان : قرآن مجید در این زمینه فرموده : مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پندهای نیکو و جدال و بحث و انتقاد دعوت کن[xiii] سیرۀ معصومین نیز براساس علم و منطق با مسلمانان وغیر مسلمانان بود که نقش مؤثری در توسعۀ اسلام داشت.
8- توجه به مستضعفان : اسلام به مستضعفان توجه خاصی نموده و پیامبر(ص) نیز به مستضعفین توجه خاصی داشت و عملا همچون مستضعفان می زیست و بیشتر با آنها محشور بود افرادی همچون بلال، عمار، یاسر ، سلمان و .. از این گروهند. توجه به مستضعفین و برآوردن نیازهای آنان، برقراری عدالت اجتماعی زمینه ساز حکومت آن حضرت خواهد بود.
9- اتحاد و انسجام مسلمانان : اتحاد نقش اعجاب آمیزی در پیشبرد اهداف دارد و تفرقه و اختلاف جهت تحقق اهداف و آرمانها بسیار زیانبخش خواهد بود.
10- رهبر شایسته : ولایت در اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است. برنامه های زمینه سازان باید تحت نظارت رهبری شایسته قرار گیرد، تا با تکیه بر رهنمودهای ولایت در مسیر حق قرار گرفته و مقدمه ظهور مصلح را فراهم نمایند.
11- لزوم برنامه ریزی : برای رسیدن به این مسأله عمیق و جهانی باید برنامه ریزی دقیق، حساب شده و همه جانبه نمود تا وصول به همۀ اهداف عالی انسانی محقق گردد.xiv
12- خودسازی و پاک سازی : امام صادق(ع) می فرمایند : کسی که دوست دارد تا از یاران قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد، باید در انتظار ظهور باشد و حتماً باید کارهایش براساس تقوا و پاکی و اخلاق نیک باشد و چنین کسی منتظر امام(عج) است و در این راه بکوشید و آماده باشید، گوارا باد بر شما، ای جوانمردان که رحمت خدا باشماست.[xv]
باید توجه داشت که اعمال ما را در هر هفته به خدمت امام زمان (عج) می برند و آن حضرت آنها را می بیند.[xvi]
نشانه های زمینه سازان ظهور
1- گروههای محکم و استوار : نیرومندی ، استواری ، قدرتمند بودن از نشانه های منتظران منجی است، بر طبق آیات قرآنی بندگان نیرومند، در برابر طاغوتها و ظالمان دلهایی چون دو پاره آهن دارند که در برابر آنها نرمی نمی شناسد و نیرومندی و اقتدار از ویژگی آنان است.[
xvii]
2- گروه مبارز : مبارزه با نظام ناعادلانه جهانی و معادلات و موازنه های قدرت از ویژگیهای زمینه سازان است که نظام ظلم و ستم را خسته نمو ده و مقدمه ظهور را فراهم می نمایند.
3- بازتاب های جهانی : در روایات به تصریح بیان شده است که بازتابهای جهانی در مقابل زمینه سازان ، بازتابی اعتراض آمیز و عصبانی خواهد داشت، زیرا این نسل تمامی معادلات جهانی را به هم می زند، راحتی و آرامش را از نظام سلطه خواهند گرفت، امام صادق می فرماید : گروهی هستند که خدای تعالی قبل از ظهور قائم(عج) بر می انگیزد، آنان هیچ ستم شده ای به خاندان محمد(ص) را رها نمی کنند، جز آنکه او را به قتل می رسانند.[xviii]
فصل دوم
ویژگیهای جامعۀ منتظر ظهور منجی
جامعۀ مطلوب ، از آرزوهای دیرین بشر است ، جامعه ای سرشار از عدالت ، آرامش، صفا و صمیمت که کرامت انسان در آن تأمین شود و همۀ اعضایش در مسیر رشد مادی و معنوی به دور از خطا و لغزش گام بر میدارند.
اندیشۀ جامعۀ آرمانی همواره ذهن متفکران و مصلحان را به خود مشغول داشته، هر یک به فراخور آگاهی و سلیقۀ خویش ویژگی های برای آن بر شمرده اند. [xix]
رهنمودهای قرآن کریم در بیان ویژگی های جامعۀ آرمانی اسلام، اهدافی همچون عدالت ، مودت و همدلی، آرامش و امنیت، احسان و نیکی به هم نوع و خدا محوری را نمایان می سازد.
1- آرامش و امنیت
یکی از نیازهای فطری انسان برخورداری از امنیت و آرامش است. برخورداری از آرامش و امنیت الفبای جامعه جهانی و آرمانی است که خداوند به آن وعده داده است و می فرماید:خداوند به آنان که از میان شما ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند. وعده داده است که آنان را در زمین خلافت ( و جانشینی خود) دهد، همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند به خلافت زمین رسانید و دین آنان را که برایشان پسندیده است بر همۀ ادیان چیره بگرداند و حتماً به دنبال خوف و هراسشان، ایمنی بیاورد. [
xx]
اسلام امنیت را در گستره ای فراتر از آسودگی خاطر از هجوم دشمنان خارجی و داخلی مورد توجه قرار می دهد و بر لزوم تحقق آن در حریم خصوصی زندگی مردم نیز تأکید می کند. از این رو، مواردی همچون سوء ظن، تجسس، غیبت، تهمت، قذف و .. را که حریم زندگی خصوصی مردم را با خطر رو به رور می سازد حرام کرده است، تا آن حد که برای رعایت حریم آرام و خصوصی مردم چنین آموزش می دهد. :
« ای اهل ایمان! به خانه هایی به غیر از خانه های خودتان وارد نشوید تا آن گاه که راه انسی پیدا کنید و به ( هنگام ورود) به آن خانه ها بر اهلش سلام کنید( چون اجازه یافتید وارد شوید) که این برای شما بهتر است شاید یادآور شوید . پس اگر در خانه کسی را نیافتید، پس وارد آن خانه نشوید مگر آنگاه که به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد برگردید، پس بازگردید که این برای شما پاک تر و بهتر است و خداوند به هر آنچه انجام می دهید بسیار داناست. [xxi
2- عدالت محوری
عدالت از شاخصه هایی است که در مباحث گوناگون همچون سیاست، اقتصاد، اجتماع و حقوق مطرح می شود. عدالت از یک سو به عنوان فلسفۀ تشکیل حکومت دینی مورد توجه قرار
می گیرد و از سوی دیگر شاخصۀ توزیع بهره برداری مردم از نعمت ها و امکانات، و مبنای قانون گذاری و شاخص ارتباط و تعامل مردم با یکدیگر می باشد. از دیدگاه اسلام نظام تکوین بر پایۀ قسط و عدل استوار بوده و نظام تشریع نیز عادلانه است.
یکی از اهداف بعثت پیامبران(ص) و فرو فرستادن کتاب های آسمانی، برقراری ارتباط اجتماعی عادلانه است:
« همانا ما پیامبران خود را با معجزات روشنگر فرستادیم و با آنان کتاب ( شریعت) و میزان ( ترازوی عدل) نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند.» [xxii]
سفارش و رهنمود قرآن کریم به مردم نیز رعایت عدالت در روابط اجتماعی است:
« ای اهل ایمان بر پای دارنده و استوار کنندۀ عدالت باشید. » [xxiii]
در جامعۀ آرمانی و جهانی اسلام روابط اجتماعی بر پایه عدل استوار است.
3- نیکی و احسان به یکدیگر
در تفکر اسلامی، همه مردم بندگان خدایند و برترین آنها کسی است که بیش از همه به دیگران احسان کند. پیامبر اکرم (ص) می فرماید : مردم ، نان خور خدایند پس محبوب ترین مردم نزد خدای عزیز و بلند مرتبه کسی است که به نان خوران خدا سود رساند. »[
xxiv]
بنابراین برای رسیدن به جامعه مطلوب و آرمانی افزون بر عدالت، احسان نیز لازم است عدالت حقوق مردم را تأمین می کند و ریشه های تعدّی و خصومت را از بین می برد و احسان دل های آنان را به هم نزدیک می سازد.
قرآن کریم در کنار سفارش به عدالت به احسان و نیکی به هم نوع نیز توصیه نموده است:
در راه خدا انفاق کنید و خود را با دستان خود به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خدا نیکوکاران را دوست می دارد.[xxv]
احسان، نوعی مسئولیت در برابر همنوع می باشد و پیامبر(ص) آنرا شرط مسلمانی می داند:
هرکس صدای مردی را بشنود که از مسلمانان درخواست کمک کرده و پاسخش را ندهد مسلمان نیست.[xxvi]
با آنکه دامنه احسان و نیکی گسترده است و همۀ گروههای مردم را در بر می گیرد ولی احسان به نیکوکاران، پدر و مادر، خویشاوندان ، معلم و مربی دلسوز بیشتر مردم تأکید قرار گرفته است. نکتۀ جالب توجه اینکه در قرآن کریم احسان به پدر و مادر در مرتبه ای نزدیک به عبادت خالصانه خدا قرار داده شده است.
« وخداوند واجب حتمی کرده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید. [xxvii] »
و از این جالب تر اینکه نیکی به پدر و مادر به زمان حیات آنها اختصاص ندارد و براساس سفارش های اهل بیت علیهم السلام فرد باید به پدر و مادر خود که آنها را از دست داده نیز احسان کند.[xxviii]
چنین بینشی که خویشاوندان حقیقی را ارج نهیم و به آنان احسان کنیم، موجب فراوانی روزی، طولانی شدن عمر، دفع بلا، جلوگیری از مرگ ناگهانی، تصفیه و رشد اعمال انسان، جلوگیری از گناه و آسان شدن حساب در قیامت می شود که در سخنان پیشوایان معصوم (ع) به آنها اشاره شده است.»[xxix]
نکته مهم و کلیدی در احسان آن است که قرآن کریم احسان و نیکی به نیکوکاران را در قالب چنین قاعده ای قرار می دهد:
« آیا جزای نیکی جز نیکی ( چیز دیگری ) است؟ [
xxx
4- همدلی و مودت
از دیگر ویژگی های جامعۀ شایسته ایمانی، مودّت، برادری ورحمت است و بر همین اساس قرآن همۀ مؤمنان را با هم بردار می داند : « بی تردید مؤمنان برادر یکدیگرند».[
xxxi]
پیامبر گرامی اسلام (ص)می فرماید:«مؤمنان در آفرینش و رحمت و عطوفتشان به مانند یک پیکرند که چون یکی زجر و ناراحتی پیدا کند، دیگران نیز همچون او در زجر و ناراحتی باشند. »[xxxii]
محبت و الفت زمینۀ اتحاد و همدلی را فراهم می کند. نعمت همدلی و الفت میان قلب ها، برترین نعمت و بهترین پشتیبان جوامع است، نعمتی که با نعمات دیگر قابل مقایسه و معاوضه نیست و با هیچ سرمایۀ مادی نمی توان آنرا به دست آورد:
« و خداوند میان دل های مؤمنان را الفت داد که اگر همۀ آنچه را که در زمین است در این راه خرج می کردی نمی توانستی میان دل های آنان را الفت دهی، لیکن خدا میان آنها را الفت داد. به راستی او عزیز و شکست ناپذیرو فرزانه است.»[xxxiii]
و امام صادق (علیه السلام ) در این باره می فرماید : « آن گاه که دو مؤمن با هم ملاقات کردند، تنها از میان این دو آن کس که برادر ایمانی اش را شدیدتر دوست می دارد ارزشمند تر است.»[xxxiv]
5- خدا محوری
آنچه گذشت، اهداف متوسط جامعۀ مطلوب اسلامی است که می توان آنرا مقدمۀ اهداف والاتر به شمار آورد. هدف نهایی، عبادت پیراستۀ از شرک است که خداوند آن را در عبارتی به صورت انحصار چنین بیان داشته است:
« جن و انس را جز برای عبادت کردن خودم، نیافریدم[
xxxv]. »
به عبارت دیگر، اهدافی همچون مودت، عدالت، احسان و امنیت مقدمۀ خدا محوری و عبادت خالصانۀ خداست وگرنه جامعۀ برخوردار از نعمت های مادی و تهی از شکر و ذکر خدا نامطلوب و سزاوار عذاب الهی است: « و خداوند مثل شهری را نمونه آورد که در آن امنیت اطمینان بخش حکم فرما بود و از هر جانب روزی فراوان به آنها می رسید تا آ نکه اهل آن شعر نعمت خدا را کفر ورزیدند و خدا هم به دلیل کاری که انجام می دادند لباس گرسنگی و بیمناکی را به آنها پوشانید.»[
xxxvi]
جامعۀ منتظر در روایات
امام صادق(ع) در بیانی نورانی ضمن فراخوانی شیعیان به انتظار، یاران حضرت قائم (عج) را منتظران راستین و آراسته به اعمال نیک براساس پرهیزکاری و محاسن اخلاق دانسته و می فرماید: هر کس شاد می شود که از اصحاب و یاوران قائم باشد، باید که در انتظار به سر برد و از روی تقوا او پرهیزگاری و محاسن اخلاق عمل نماید در حالیکه منتظر است. [
xxxvii]
جامعۀ منتظر، متعهد و مسئول است که برای تحقق اهداف اسلام و عملی شدن برنامه های دین بدون هیچ یأس، ضعف و سستی و نومیدی شب و روز کوشش نماید.[xxxviii]
آن کس که منتظر امر ماست همانند کسی است که در راه خدا در خون خویش غوطه ور باشد.[xxxix]
انتظار شیعه انتظاری است محرک و توان بخش، زیرا منتظر پرهیزکارانه عمل می کند و رفتار شایسته و نیکو پیش می گیرد.[xl]
امام صادق(ع) فرموده: اگر یک روز امامی از ما در روی زمین نباشد، زمین اهل خود را در کام خود فرو برد.[xli]
از روایات استفاده می شود که تمام مدت غیبت دورۀ امتحان و آزمایش است که البته نوع آن آزمایشها در زمان و مکانهای مختلف متفاوت است، امّا در التزام به احکام دینی باید ثابت قدم بود.[xlii]
با دقت در سخنان معصومین(ع) به این نتیجه می رسیم که آنان، نسبت به ایران و مردم آن توجه خاصی داشتند و در موقعیتهای مختلف از نقش آنان در یاری رساندن به دین و زمینه سازی برای ظهور مهدی(عج) سخن گفته اند.
رسول خدا (ص) فرمود: مردمی از مشرق زمین قیام می کنند و زمینه را برای قیام حضرت مهدی(عج) فراهم می سازند.[xliii]
امام باقر (ع) می فرماید:یاران حضرت قائم (ع) سیصد و سیزده نفر و از فرزندان عجم هستند.[xliv]
حضرت علی (ع) می فرماید : خوشا به حال طالقان! زیرا خداوند در آنجا گنجهایی دارد که نه از طلاست و نه از نقره، بلکه در آنجا مردانی با ایمان هستند که خدا را به حق شناخته اند و آنان یاوران مهدی آل محمد(ص) در آخر الزمان خواهند بود.[xlv]
با بررسی مجموعه روایات که پیرامون جامعه زمینه ساز ظهور می باشد، به این نتیجه می رسیم که در کشور ایران، پیش از ظهور امام زمان (عج) نظامی الهی و مدافع ائمه معصومین (ع)بر پا می گردد که مورد نظر حضرت صاحب (ع) است و در قیام آن حضرت نقش عمده ای دارند.[xlvi]
فصل سوم
اصول اساسی جهت تحقق جامعۀ منتظر
برای آماده سازی جامعه جهت تحقق امر ظهور باید به اصول و مبانی اساسی چنگ بزنیم از جمله :
1- تقویت بنیان خانواده
از آنجا که خانواده می تواند نقطۀ آغازین هر صلاح یا فساد باشد و اجتماع از ترکیب خانواده ها پدید می آید، به همین دلیل اسلام نیز بیش ترین توجه خود را به خانواده معطوف داشته است.
پیامبر اکرم (ص) در این باره می فرماید : « در اسلام هیچ بنایی نزد خدا محبوب تر از تشکیل خانواده نیست.»[xlvii]
طبیعی است هنگامی که خانواده براساس مودت و تفاهم متقابل شکل گیرد و پدر و مادر با تفاهم و تعاون و آگاهی، فضایی آرام و مطلوب برای رشد فرزندان پدید آورند، حرکت عمومی جامعه به سوی صلاح و سعادت خواهد بود. بدین سبب اسلام برای پدر و مادر به عنوان دو رکن سرنوشت ساز خانواده، مقامی والا و ارزشمند در نظر گرفته ، آنان را دارای مسئولیتی حساس و ویژه می داند.
2-تحکیم روابط اجتماعی
خداوند برای تحقق این اصل مهم اجتماعی شرایط ویژه ای وضع کرده است که برخی از آنها عبارتند از :
الف) سلام کردن ودست دادن در آغاز ملاقات : حضرت محمد(ص) می فرماید : « آن گاه که همدیگر را ملاقات می کنید. پیش از هر گونه کلامی اول به همدیگر سلام کنید و مصافحه نمایید.»
ب) رفق و مدارا : رسول اکرم(ص)می فرماید : « مدارا کردن با مردمی نیمی از ایمان است و ملایم و نرم بودن با آنان نیمی از خوشی در زندگی. »[xlviii]
ج) گشاده رویی: از سخنان پیامبر گرامی اسلام (ص) است که فرمود:« با گشاده رویی با بردارت روبه رو شو.» [xlix]
د) فروتنی : پیامبر اسلام(ص) فرمودند : خداوند به داوود وحی کرد : « به راستی نزدیکترین مردم به خدا متواضعان هستند همانطور که دورترین مردم از خدا متکبرانند. »[l]
هـ ) احترام به دیگران به ویژه سالخوردگان: رسول خدا(ص) در این باره می فرمایند: « گرامی داشتن مسلمان پیر و سالخورده، بزرگ شمردن خداست. » [li]
و) زیارت و دید و بازدید برادر مؤمن فقط به خاطر خدا
3- نیایش فردی و جمعی
جامعه بریده از نیایش و پرستش همچون ذره ای پرتاب شده در جهان بی انتهاست: که در محاصرۀ موج های بنیان کن پوچی و آشفتگی قرار می گیردو افرادش سرانجامی جز خواری و سرنگونی در دوزخ ندارند خداوند متعال می فرماید: « به راستی کسانی که از عبادت و پرستش من متکبرانه استنکاف می ورزند با خواری و پستی به جهنم وارد خواهند شد. »[
lii]
4- نظارت و احیاء خوبیها
امر به معروف و نهی از منکر دو اصل مهمی است که اجرای قوانین فردی و اجتماعی و سلامتی جامعه را ضمانت می کند. در دیدگاه اسلام هر فرد همان گونه که مسئول اعمال خویش است، در برابر سلامت جامعه نیز مسئول شناخته می شود. قرآن د رتوصیف جامعه ایمانی می فرماید: « زنان و مردان مؤمن، برخی از آنان ولی و سرپرست برخی هستند، به معروف و نیکی وا می دارند و از زشتی باز می دارند»[
liii].
پیامد طبیعی نظارت و مسؤولیت همگانیِ آن است که چنین جامعه بهترین جامعه ها باشد. قرآن کریم جامعۀ برخوردار از دو اصل مقدس امر به معروف و نهی از منکر را چنین وصف می کند:
« شما بهترین امتی هستید که برای مردم نمایان شدید، چرا که به نیکی وا می دارید و از زشتی باز می دارید.[liv
5- عدالت اقتصادی
زیباترین نمایۀ جامعه جهانی اسلام، حالتی است که در آن هر فرد یا خانواده خودکفا بوده، از توان تأمین کریمانۀ نیازهای ضروری خویش برخوردار باشد. اعتدال اقتصادی از ضروریات دین و عبادت های مهم به حساب می آید و نه تنها موجب پاکی و وارستگی فرد می شود بلکه داروی بسیار مؤثر در پاک سازی جامعه و دفع آفاتی چون فقر و بیکاری است بدین سبب قرآن کریم تأمین نیاز تهی دستان و ناتوانان را یکی از مصارف زکات و خمس می داند: « منحصراً صدقه ها(خمس، زکات و ...)برای نیازمندان، مسکینان و ... است که از جانب خدا( بر شما) واجب گشته است. [
lv
6- مقابله با عوامل فساد جامعه
از دیگر راهکارهای اسلام برای سلامت جامعه و اعتماد متقابل مردم به یکدیگر در جهت تحقق جامعه جهانی اسلام ، تحریم اعمالی است که پاکی و سلامتی جامعه را به خطر می افکند. اسلام از یک سو با تحریم ا عمالی همچون دروغ، غیبت، تهمت، قمار، سرقت و مقرر کردن کیفر برای برخی از آنها حد و مرزی برای رفتارهای اجتماعی قرارداده و از سوی دیگر، افشای گناهانی را که سبب دریده شدن پردۀ عفت عمومی می شود جرم دانسته است:
« به راستی کسانی که دوست دارند که فاحشه و بدکاری در کسانی که ایمان آورده اند شایع گردد، برای چنین کسانی در دنیا و آخرت عذابی دردناک مهیاست »[lvi].
البته تحریم عوامل فساد وامر به اجتناب از آنها بدان معنا نیست که فرد گوشه گری را اختیار کند و از جامعه دور شود.
پیامبر(ص) می فرماید : « هر کس از جماعت مسلمانان جدا شود، قید اسلام را از گردن خود برداشته است. » [lvii]
7- تعلیم و تربیت
اسلام، تعلیم وتزکیه را در صدر برنامه های خود قرار داده است، به گونه ای که از همان آغاز نزول وحی، آنرا از وظایف اصلی و حتمی پیامبر(ص) به حساب آورد:« او خدایی است که در میان مردم امی و بی سواد پیامبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات خدا را تلاوت کند، او مردم را پاک و تزکیه می کند و کتاب( شریعت) و حکمت الهی را به آنان یاد می دهد، هر چند پیش از این در جهالت و گمراهی آشکار بودند.» [
lviii]
از نظر قرآن، جایگاه دانش و دانشمندان بسیار والا و ارزشمند است.
«خداوندا آنان را که از میان شما ایمان آورده و کسانی که دانش را دریافت کردند درجاتی بالا می برد. »[lix]
بنابراین آموزش و پرورش در سرنوشت جامعه نقش اساسی دارد، زیرا بدون افراد صالح و سالم، جامعه صالح و شایسته پدید نمی آید و مردم در صورتی راه صلاح را می پیمایند که علاوه بر داشتن زمینۀ فردی درست در درون خود زمینه هایی خوشایند و جذاب را در جامعه ببینند. پس افزون بر طرح و برنامه ساختن افراد شایسته از راه کارهای ضروری رسیدن به جامعه مطلوب جهانی اسلام است. بر این اساس است که آموزش و دانش اندوزی مقدمه پرورش و خودسازی است و رستگاری در سایۀ خودسازی به دست می آید: بی تردید آن کس که به تزکیه و پاکی نفس خود پرداخت ، رستگارگشت.lx
8- تعاون و همکاری گروهی
برای تحقق جامعه مطلوب و جهانی اسلام، تعاون و همکاری گروهی به عنوان یکی از اصول و راه کارهای مهم مطرح می شود، خداوند متعال در قرآن می فرماید: « بر نیکی و پرهیزکاری یکدیگر را یاری کنید و با همدیگر همکاری کنید.[
lxi
پیامبر گرامی اسلام (ص) با بیان گوناگون، مسلمانان را به تعاون و یاری رسانیدن به یکدیگر تشوق و ترغیب کرده است از جمله : « خداوند، تا زمانی که بنده در کمک و یاری هم نوعش کوشاست، بنده اش را یاری می کند. » [lxii]
فصل چهارم
زمینه های اجتماعی و فرهنگی تحقق ظهور
1- عشق و دلدادگی
انسان که برای رسیدن سعادت و خوشبختی به هر دری زده و هر راهی را پیش رو گرفته، ولی هر چه بیشتر تلاش کرده، بسته بودن درها و بن بست بودن راه ها برایش یقینی تر گشته است، اشتیاق به برپایی حکومت منجی موعود علیه السلام فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, | 16:45 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 

....بیاموز از هر آنچه میبینی
 
بلبل را ببین که حتی در قفس هم می‌خواند
پروانه را ببین که حتی با وجود کوتاهی عمر، از پرواز دست نمی‌کشد
طاووس را ببین که زشتی پاهایش، افسرده‌اش نساخته
زرافه را ببین که هرگز گردن‌کشی نمی‌کند
کرم را ببین که بی‌دست و پا بودنش، او را از حرکت باز نداشته
جغد را ببین که شب‌ها چگونه به مراقبه مشغول است
عقاب را ببین که چگونه چشمانش را به هدفش دوخته است
سگ را ببین که تو نجس می‌خوانیَش اما او به تو وفادار مانده
گوسفند را ببین که چگونه قربانی خوشی‌ها و ناخوشی‌های توست
زنبور را ببین که چگونه از گل شهد برمی‌آورد و از دشمن دمار
لاک‌پشت را ببین که چگونه شجاعانه به جای لاک دیگران در لاک خود پنهان شده
پشه را ببین که چگونه غرور و عظمت تو را در هم می‌شکند و خشم نهفته‌ات را بیرون می‌ریزد
ماهی را ببین که چگونه سودای کرمی کوچک او را به دام می‌اندازد
اسب را ببین که چگونه از روی نجابت به ولی نعمت خود خدمت می‌کند
وکرکس را نبین که پیوسته در انتظار مرگ دیگران است
طوطی را نبین چرا که بی‌اندیشه هر گفته‌ای را تکرار می‌کند
کفتار را نبین چرا که خفت ریزه‌خواری می‌کشد
ملخ را نبین چرا که تاراجگر زحمات دیگران است
عنکبوت را نبین چرا که تنها به فکر بنای خان خود است
عقرب را نبین چرا که در دشواری‌ها به جای حل مسئله، حلال مسئله را می‌کشد
و پرندگان را ببین که چگونه به هنگام آشامیدن نظری نیز به آسمان دارند
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, | 16:35 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 

اوضاع آخرالزمان« در قالب پرسش و پاسخ »
 
 
امام علی (ع) :
روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی ( قرآن خوانده میشود ولی به آن و دستوراتش عمل نمیشود ) ، و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند .   ((مردم خود را مسلمان می نامند در صورتی که دورتر از همه کس به اسلام هستند )) .
مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان ، اما از هدایت ویران است.مسجد نشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد ، بدترین مردم زمین می باشند ، که کانون هر فتنه ، و جایگاه هرگونه خطاکاری اند ، هرکس از فتنه بر کنار است او را به فتنه بازگردانند ، و هرکس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند ، که خدای بزرگ می فرماید :
به خودم سوگند ! بر آنان فتنه ای بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند!. و چنین کرده است ، و ما از خدا می خواهیم که از لغزش غفلت ها در گذرد.
نهج البلاغه حکمت 369
 
پرسش: ايران در هنگام ظهور چگونه خواهد بود ؟
 
پاسخ: با توجه به روايات مي‌توان شرايط ايران را تا حدودي اين گونه ترسيم كرد: «دانش و معارف دين اسلام و مكتب تشيع، از ايران و قم، به جهانيان صادر مي‌شود. لذا موقعيت علمي ايران ممتاز است و اصلي ترين مركز دين اهل بيت(ع) خواهد بود. در روايتي از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: «به زودي، كوفه، از مؤمنان خالي مي‌گردد و دانش مانند ماري كه در سوراخش پنهان مي‌شود، از آن شهر رخت برمي‌بندد؛ سپس علم ظاهر مي‌شود در شهري به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل مي‌گردد(و از آنجا به ساير شهر‌ها پخش مي‌شود) به گونه‌اي كه باقي نمي‌ماند در زمين جاهلي نسبت به دين، حتي زنان در خانه‌ها. اين قضيه نزديك ظهور قائم(ع) واقع مي‌شود ... علم، از قم به ساير شهر‌ها در شرق و غرب پخش مي‌شود و حجت بر جهانيان تمام مي‌شود به گونه‌اي كه در تمام زمين، فردي پيدا نمي‌شود كه دين و علم به او نرسيده باشد. بعد از آن قائم، قيام مي‌كند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) مي‌شود؛ زيرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نمي‌دارد، مگر وقتي كه حجت را انكار كنند»؛ (بحار الانوار، ج 57و60، ص213).
خيزش و جنبشي بزرگ براي دعوت مردم به طرف دين، در ايران روي مي‌دهد. از امام كاظم(ع) نقل شده است: «مردي از اهل قم، مردم را به سوي حق دعوت مي‌كند. گروهي، دور او اجتماع مي‌كنند كه مانند پاره‌هاي آهن‌اند و باد‌هاي تند(حوادث) نمي‌تواند آنها را از جاي بركند. از جنگ خسته نمي‌شوند و كناره‌گيري نمي‌كنند و بر خدا توكل مي‌كنند. سر انجام، پيروزي براي متقين و پرهيزكاران است».(بحار، ج60، ص216، ح37).
گويا اين حركت، همان حركتي است كه از امام باقر(ع) نقل شده است: «گويا مي‌بينم گروهي از مشرق زمين خروج مي‌كنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نمي‌شود. مجدداً برخواسته‌ي خود تاكيد مي‌كنند ولي جواب نمي‌شنوند. پس چون چنين ديدند، شمشير‌ها را به دوش مي‌كشند، در مقابل دشمن مي‌ايستند تا حق به آنها داده مي‌شود، اما اين بار قبول نمي‌كنند بلكه قيام مي‌كنند و نمي‌دهند آن را (پرچم قيام را) مگر به صاحب شما(امام زمان(ع))».(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116).
خروج سيد حسني و خراساني كه در روايات به آنها اشاره شده است را مي‌توان در اين باره دانست. بنابراين، موقعيت اجتماعي آن روز ايران حركت به سوي حق طلبي و دعوت به آمادگي براي ظهور است.
در بستر اين جامعه نيز ياران حضرت شكل مي‌گيرند. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است: «قم را قم ناميدند، چون اهل او، اجتماع مي‌كنند با قائم آل محمد(ص) و با او قيام مي‌كنند و او را ياري مي‌كنند».(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38).
در رواياتي كه به نام ياران و شهر‌ها اشاره دارد، شهر‌هاي متعددي از ايران ذكر شده است. خلاصه آن كه ايران، مركز صدور دين و معارف اهل بيت است و زمينه‌سازي براي ظهور مي‌كند.
در برخي از روايات اهل بيت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدي(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملت‌هاي غير عرب است، ولي به احتمال زياد بيشترين مصداق آن در عصر ظهور، ايرانيان خواهند بود به ويژه كه مركز شيعه در ايران است.
مجموعه روايات وارده در مورد ايرانيان نشان مي‌دهد كه اين گروه، زمينه‌سازان حكومت حضرت مهدي(ع) در جهان هستند و بيشترين تأثير را در روند استقرار حكومت آن خورشيد عالم‌تاب دارند، و در حقيقت حضرت مهدي(ع) به همراه ياران از جمله ايرانيان با دشمنان به مبارزه برمي‌خيزد.
 
 
پرسش: جنگ ارماگدون در کجا و چه کشورهايي شرکت دارند ؟
 
پاسخ: دو تحقيق در اين زمينه قابل بررسي و تبيين است:
برخي از دانشمندان، يکي از علايم ظهور امام مهدي(ع) را وقوع معرکه جنگي در منطقهاي به نام "هرّ مجدون" و به تعبير روايات "قرقيسا" ميدانند. اين قضيه حتي در کتب اهل کتاب نيز به آن اشاره شده است. (رؤياي يوحنا، 16/16013؛ سفر زکريا، 14/1-5؛ کتاب مقدس ص 843).
اهل کتاب از يهود و نصارا اين معرکه جنگي را بس عظيم و خطرناک ميدانند که در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
"هرمجدون" کلمهاي است مشتق از "هر" به معناي کوه، "مجدوّ" که اسم وادي يا کوه کوچکي در شمال فلسطين است. اهل کتاب گمان ميکنند مساحت معرکه اين جنگ از منطقه مجدو، در شمال فلسطين تا ايدوم در جنوب امتداد دارد (حدود دويست مايل)(شبکه معلومات،ص4).
آنان معتقدند: در اين جنگ لشکري با حدود 400 ميليون نفر شرکت خواهند داشت. (شبکه معلومات ص2). لشکري که از عراق، ايران، ليبي، سودان و قفقاز در جنوب روسيه تشکيل شده است.(مجله الفکر الجديد، شماره 15 و16).
دکتر عبد الکريم زبيدي ميگويد: "... اين حادثه همان حادثه بزرگي است که قبل از ظهور امام مهدي(ع) تحقق خواهد يافت و در روايات از آن به معرکه "قرقيسيا" ياد شده است. در آن واقعه ميليونها لشکر از آمريکا، اروپا، روسيه، ترکيه، مصر و دولتهاي مغرب عربي و لشکرياني از شهرهاي شام؛ يعني، سوريه، اردن، لبنان، فلسين و اسرائيل شرکت خواهند داشت. همگي در منطقهاي به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت و سفياني در اين هنگام خروج خواهد کرد...".(مجله الفکر الجديد، 15 و 16).
کليني به سند خود از امام باقر(ع) نقل کرده که به ميسر فرمود: اي ميسر! چه مقدار بين شما و قرقيسيا فاصله است؟ عرض کرد: نزديک "شاطئ فرات" است. حضرت فرمود: "اما انه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق الله تبارک و تعالي السموات و الارض و لا يکون مثلها ما دامت السموات و الارض مادبة للطير تشبع منها سباع الارض و طيور السماء...".(کافي، ج8، ص245، ح451). آگاه باش که در آن مکان، واقعهاي اتفاق خواهد افتاد که نظير آن از زمان خلقت آسمانها و زمين از جانب خداوند ـ تبارک و تعالي ـ اتفاق نيفتاده است و نخواهد افتاد. آنجا محل پذيرايي پرندگان خواهد بود. درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير خواهند شد".
از مجموع روايات استفاده ميشود که فرمانده عملياتي اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصي به نام سفياني است. او کسي است که به کمک مراکز جاسوسي يهود و آمريکا، در ميان مردم تفرقه انداخته و مردم را بر ضد شيعيان اهل بيت تحريک خواهد کرد و نيز بعد از پناه بردن امام زمان(ع) به کعبه با عدهاي از ياران خود، در صدد مقابله با حضرت بر خواهد آمد که خود او با لشکريانش در منطقهاي به نام "بيدا" به زمين فرو خواهند رفت.
در همين جنگ است که بنيه يهود از هم پاشيده شده و بسياري از آنها نابود خواهند شد. بخاري به سندش از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: " قيامت برپا نميشود تا آنکه شما با يهود بجنگيد؛ در آن هنگام به حدي از آنان کشته خواهد شد که حتي سنگي که يک يهودي در آن پناه گرفته، ميگويد: اي مسلمان! اين يهودي است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان".(صحيح بخاري، ج3، ص232).
 
بيان دوم:
نبرد قرقيسيا:
سفياني پس از سرکوب مخالفان، هدفي جز حمله به عراق ندارد. از اين رو، با سپاهي بزرگ به سمت عراق رهسپار ميشود. در ميانه راه در منطقهاي به نام قرقيسيا(شهري در سوريه در محل اتصال رود خابور و فرات)، جنگي هولناک درميگيرد و بسياري کشته ميشوند.
در تعدادي از احاديث پيشوايان ديني از جنگ "قرقيسيا" خبر دادهاند. امام صادق(ع) در حديثي فرمودند: "ان لله مائدة [مأدبة] بقرقيسياء يطلع مطلع من السماء فينادي: يا طير السماء و يا سباع الارض، هلموا الي الشبع من لحوم الجبارين"؛"براي خداوند ودر قرقيسا سفرهاي(غذايي) است. از آسمان ندا دهندهاي آشکار ميشود و آواز ميدهد: اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين، بشتابيد براي سير شدن از گوشت ستمگران!"(نعماني، الغيبه، ص389، ح63).
روايتي دو گروه درگير اين جنگ را فرزندان عباس و مرواني خوانده است، اما چهار حديث ديگر سفياني را يکي از طرفهاي درگيري ميدانند، از جمله حضرت علي(ع) فرموده است:
"يظهر السفياني علي الشام ثم يکون بينهم وقعة بقرقيسيا حتي تشبع طير السماء و سباع الارض من جيفهم..."؛"سفياني بر شام غلبه ميکند. سپس ميان آنها در منطقه قرقيسيا جنگي در خواهد گرفت در آن جنگ، آنقدر کشته ميشوند که پرندگان آسمان و درندگان زمين از مردارشان سير ميشوند".(عقد الدرر، ص87، باب 4، فصل2).
از ميان روايات ياد شده، تنها اين حديث امام باقر(ع) از سند معتبري برخوردار است:
"... و يمر جيشه بقرقيسيا فيقتلون بها فيقتل من الجبارين مأة الف ... ؛ ... سپاه سفياني به قرقيسيا ميرسند و در آنجانبردي در ميگيرد و از ستم گران صد هزار نفر کشته ميشوند..."(نعماني، الغيبه،ص392، باب 14، ح67).
از ميان اين روايات، به حديثي که طرفهاي درگير جنگ قرقيسيا فرزندان عباس و مرواني برميشمرد، به لحاظ خبر واحد بودن و ضعف سند و مخالفت با ديگر روايات، نميتوان اعتماد کرد. اما بر اساس روايت معتبر پيش گفته و ساير رواياتي که مؤيد اين حديث اند، چند مطلب را ميتوان بيان کرد:
1. نبرد قرقيسيا واقع خواهد؛
2. يکي از متخاصمين، سفياني است؛
3. دو طرف درگيري اهل باطلاند؛
4. اين نبرد، تلفات انساني فراواني بر جاي خواهد گذاشت؛
5. سپاه سفياني، علي رغم تلفات سنگين، پيروز اين نبرد است.
روايات به انگيزه اين نبرد اشاره نکرده اند؛ اما اين احتمال وجود دارد که نبرد ياد شده به دليل مقاومت حاکمان آن سرزمين، در برابر زياده خواهيهاي سفياني باشد؛ چرا که سفياني براي رسيدن به کوفه، تمام مسير شام تا کوفه را تصرف خواهد کرد.
در روايات درباره طرف ديگري که در نبرد قرقيسيا ميرزمد، چيزي نيامده است. همچنان که گذشت از روايات ياد شده تنها بر حق نبودن دو گروه متخاصم را ميتوان فهميد. در روايت معتبر ديگري امام باقر(ع) فرموده است:
"... کفي بالسفياني نقمة لکم من عدوکم و هو من العلامات لکم، مع ان الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهرين بعد خروجه لم يکن عليکم بأس حتي يقتل خلقا کثيرا دونکم ..."؛"... سفياني براي عذاب دشمنان شما بس است و او براي شما يکي از علامات است. وقتي اين مرد فاسق قيام کرد، باکي بر شما نيست که يک يا دو ماه درنگ کنيد تا اين که او تعداد زيادي از غير شما را بکشد ..." (همان، ص417، باب 18، ح3).
اين روايت هر چند به نبرد قرقيسيا تصريح نکرده، اما به قرينه ساير روايات، به احتمال فراوان درباره جنگ ياد شده خواهد بود، و بر اين اساس، از اين روايت فهميده ميشود که: طرف ديگر اين نبرد نيز از دشمنان شيعه است.
به نظر ميآيد آنچه قابل پذيرش است، اصل وقوع درگيري ها است. اما در رابطه با جزئيات نميتوان سخن دقيقي گفت. بايد توجه داشت که انسان بر اساس قدرت اختيار خود، ميتواند امور را تغيير دهد، و قرآن و روايات به اين نکته تصريح دارند.
 
 
پرسش: جهاني شدن يعني چه؟جهاني شدن با جهاني سازي چه فرقي دارد ؟
 
پاسخ: جهاني شدن يعني حركت تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته مي‌شود. در حقيقت جهاني شدن به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه جريان يافتن سهل و آسان سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصه‌ها، حركت روان اطلاعات و امور مالي وخدماتي تداخل فرهنگ‌ها، آن هم به سوي يكسان شدگي و يكدستي و تمام اين امور در مقياس جهاني رخ مي‌دهد و هدف آن، دستيابي به بازار واحد جهاني فارق از موانع توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود.
در اين پروسه جهاني شدن اقتصاد با اهميت ترين بعد است و سياست و فرهنگ تا حد زيادي تحت تأثير نظام سرمايه داري مي‌باشد.
همچنين جهاني شدن يك روند و حركت تدريجي، طبيعي و تكاملي براي ايجاد جهاني با ارزش‌هاي مشترك و احترام به مباني فرهنگي ديگران است. امروزه اين روند طبيعي به سوي اهداف خاص اقتصادي سياسي به نظامي فرهنگي قدرت‌هاي سلطه سوق داده شده است.
قدرت‌هاي پيشرفته غربي و صاحبان شركت‌هاي بزرگ اقتصادي تجاري و ... اين روند را در خدمت منافع خود گرفته‌اند و به نوعي خود را به اين فرايند طبيعي(جهاني شدن) تحميل كرده و نوعي جهاني كردن به ميل خود و در جهت اهداف خود پديد آورده‌اند و سير طبيعي آن را دچار انحراف نموده‌اند؛ به اين پروژه جديد «جهاني سازي» گفته مي‌شود.
به عبارت ديگر جهاني شدن يك سير و روند طبيعي براي حركت جوامع به سوي تكنولوژي پيشرفته و استفاده بهينه از قابليت‌هاي علمي و طبيعي در پرتو استعداد‌هاي انساني است اما وقتي اين حركت و روند طبيعي در اختيار تفكر عده‌اي خاص قرار گيرد و به نوعي با اعمال اراده اين مسير طبيعي را به سوي اهداف خاص و از پيش تعيين شده سوق مي‌دهند، در حقيقت اين حركت را از جهاني شدن به جهاني سازي تبديل كرده‌اند. به عنوان مثال مي‌توان از «انرژي اتمي» كه در اختيار قدرت‌هاي خاصي قرار دارد، نام برد. امروزه جهاني سازي دقيقا همان غربي‌سازي و آمريكايي سازي است؛ يعني تحت سلطه قرار دادن كل جهان از سوي آمريكا با در اختيار گرفتن اهرم‌هاي تعيين كننده در اقتصاد جهاني و سياست جهاني و نهايتاً حاكميت فرهنگ آمريكايي به عنوان يك پروژه نهايي در دستور كار قرار مي‌گيرد.
نتيجه:
جهاني سازي فرايندي در راستاي تامين منافع و تسلط ارزش‌هاي مورد نظر قدرت‌هاي سلطه در عرصه جهاني بر دولت‌ها و ملت‌ها است. و اين پروسه و برنامه كاملا متمايز با پروژه طبيعي و قابل قبول «جهاني شدن» مي‌باشد.
آنچه قابل توجه است اينكه مي‌توان پروژه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) را در راستاي پروژه جهاني شدن تلقي نمود و در صورت عدم انحراف اساسي در مسير آن مي‌توان آن را منتهي به حكومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) دانست كه حاكميت عدالت در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... است. اما جهاني سازي و جهاني كردن كه برنامه‌اي بر اساس منافع و اهداف و قدرت‌هاي سلطه در جهان است به هيچ عنوان نمي‌تواند با حكومت مهدوي و اهداف و برنامه‌هاي آن هماهنگ باشد، بلكه يكي از اهداف اساسي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) قطع هر گونه سلطه فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي از سوي قدرت‌هاي استعمارگر و ظالم در جهان خواهد بود.
براي آگاهي بيشتر مي‌توانيد به فصلنامه انتظار شماره 6 و 7 مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي و مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع) مراجعه فرماييد.
منابعي كه براي تحقيق موضوع «مهدويت و جهاني شدن» مي‌توانيد استفاده كنيد:
كتاب‌ها:
1. جهاني شدن و دين؛
2. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛
3. جهاني شدن، فرهنگي آزموني براي تمدن‌ها ؛ ژرارلوكلر ترجمه سعيد كامران؛
4. آينده جهان، رحيم كارگر؛ ناشر: بنياد فرهنگي مهدي موعود(ع)؛
5. جهاني شدن قتل عام اقتصادي؛ فريبرز رئيس دانا؛
6. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛ مارك پلاتنر ترجمه سيروس فيضي؛
7. برندگان و بازندگان جهاني شدن؛ لستر تارو ترجمه مسعود كرباسيان؛
8. جهاني شدن و جنگ؛ ترجمه لطفعلي سمينو؛
9. مجله انتظار، شماره 6، مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي(ع)؛
10. مجله انتظار، شماره 7، مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع)؛
11. مجله انتظار، شماره 14، مقاله جهاني سازي، عدالت اقتصادي و مهدويت؛
پايان نامه‌ها:
1. حكومت جهاني حضرت مهدي و جهاني شدن، شهريار نجف پور؛
2. بررسي ويژگي‌هاي عمده جامعه جهاني در حكومت فراگير حضرت مهدي(ع)، مهدي همتي؛
3. ويژگي‌هاي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، سيد عبد اللطيف سجادي؛
تذكر: منابع فوق در كتابخانه مركز تخصصي مهدويت قم موجود مي‌باشد.
 
 
پرسش: زمان آخر الزمان و رويدادهاي آن به ترتيب کدامند ؟
 
پاسخ: الف. ترسيم کامل و درست دوران ظهور، چندان امکان پذير نيست، اما به صورت خلاصه، ميتوان گفت، پس از آنکه شرايط و زمينه هاي ظهور، مانند تعداد مناسب ياران و آمادگي مردم براي پذيرش حضرت فراهم گشت امام(ع) در مکه ظاهر ميشود و با معرفي خود ظهور منجي را اعلام ميدارد. اين در زماني است که قدرت طلبان و سودجويان، به خاطر منافع مادي خود به ظلم و فساد دامن زدهاند و جنگها و خونريزيهاي متعددي را ايجاد ميکنند که نتيجه آن چيزي جز عقب ماندگي و شيوع بيماريها و فقر اکثريت و کم رنگ شدن حقايق و مظاهر دين نيست.
البته بايد توجه داشت که در چنين وضع اسفباري، انسانهاي پاک و وارستهاي پيدا ميشوند که با تمام تلاش و کوشش خود، سعي در آگاهيدادن به مردم و زمينه سازي براي ظهور دارند. در روايات از زمينه سازي مردم ايران اشاره به ميان آمده است و اين که علم و معارف دين، در قم ظاهر ميشود و از آنجا به دنيا پخش ميشود.
با ظهور حضرت در مکه و تجمع ياران سيصد و سيزده نفري بر گرد او و بيعت با آن بزرگوار، همه نگاهها، چه دوستان و چه دشمنان، به سمت مکه دوخته ميشود. لشکري از سفياني که براي مقابله با حضرت به سمت مکه به راه افتاده در سرزمين بيداء به زمين فرو ميرود. در همين حال ياران امام نيز به سمت مکه حرکت ميکنند تا جمعيتي بالغ بر ده هزار نفر شکل ميگيرد و در اين هنگام، خروج صورت ميگيرد. امام مهدي(ع) با ياران خود چه از افراد بشر و چه از ملائکه پس از تسلط بر مکه و اصلاحات در آن، از جمله کوتاه کردن دست افرادي که به بيت المال تجاوز کردهاند، به طرف مدينه و سپس عراق حرکت ميکند و در اين سير، ياران و دوستان ديگري نيز به جمع لشکر حضرت اضافه ميشوند.
در عراق، با دو مشکل روبهرو ميشود:
1.       گروهي به ظاهر ديندار مقابل ايشان قرار ميگيرند. وقتي نصايح حضرت و موعظهي ايشان در دل آنان اثر نميگذارد، کار به جنگ ميکشد و همه آنان کشته ميشوند.2
2.       . با لشکر سفياني مقابله ميکند. اين در زماني است که حضرت کوفه را نيز به تصرف خود در آورده است. گفت و گوها و اندرزهاي حضرت، در دل چون سنگ آنان نيز اثر نميگذارد و جنگ شعله ور ميشود که منجر به هلاکت سفياني و ياران او ميشود.
نا گفته نماند سفياني فردي از تبار بني اميه است که حدود يک سال قبل در حدود سوريه سر به طغيان ميگذارد و بخشهايي از سرزمين اسلامي، مانند سوريه و اردن و عراق را تحت حکومت خود در ميآورد.
پس از تسلط بر عراق، دو برنامه ديگر در دستور کار حضرت قرار ميگيرد:
1. اعزام ياران به نقاط مختلف جهان براي گسترش حاکميت عدل الهي؛
2. برخورد با مسيحيان و يهوديان. نزول حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام مهدي(ع) را در اين باره، بايد ارزيابي کرد. در مورد چگونگي برخورد حضرت مهدي(ع) با مسيحيان و يهوديان، به صورت شفاف و روشن روايات معتبري نداريم، ولي از مجموع روايات استفاده ميشود که در طي مدت نه چندان طولاني، آنان تسليم ميشوند و دين اسلام سراسر عالم را فرا ميگيرد.
ب. هر چند اصل رجعت مورد پذيرش شيعه مي‌باشد و اعتقاد به آن بر اساس آيات و روايات است؛ ولي جزئيات اين مسأله چندان شفاف و روشن نيست. از جمله آنها رجعت ائمه معصومين(ع) است. در روايات تصريح روشني به رجعت امام حسين(ع) شده است، اما در مورد رجعت ساير ائمه و ويژگي‌هاي آن، مطلب به طور دقيق و روشن نيست.
ج. مناسب است سيماي دوران ظهور را به صورت خلاصه مرور ميکنيم:
مقدمه: هدف از آفرينش مجموعه بزرگ هستي، كمال و نزديكي هر چه بيشتر انسان‌ به منبع همه كمالات يعني خداوند مي‌باشد و نيل به اين آرمان بزرگ نيازمند ابزار و وسايلي است كه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) در پي فراهم آوردن اسباب تقرب به سوي خداوند متعال و برداشتن موانع از اين مسير است.
و با توجه به اينكه انسان موجودي است تركيب يافته از جسم و جان، بنابراين رسيدن به كمال لازمه، همان عدالت است كه ضامن سلامت رشد انسان در سير مادي و معنوي است و اهداف حكومت حضرت مهدي(ع) نيز در دو محور رشد معنوي و اجراي عدالت و گسترش آن قابل طرح است.
امام حسين(ع) مي‌فرمايند: اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني كند تا مردي از فرزندان من قيام كند و زمين را از عدل و داد پر كند پس از آنكه از ستم آكنده شده باشد. اين چنين از پيامبر اكرم(ص) شنيدم.
امام كاظم(ع) در تفسير آيه شريفه: " اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ"(حديد/17) فرموده‌اند: مقصود اين نيست كه زمين را از باران زنده مي‌كند بلكه خداوند مرداني را بر مي‌انگيزد كه عدالت را زنده مي‌كنند پس به سبب جان گرفتن عدل در جامعه، زمين زنده مي‌شود.
اما با توجه به روايات فراواني كه درباره دوران حكومت حضرت مهدي(ع) موجود است، برنامه‌هاي حكومتي حضرت را در سه محور مي‌توان خلاصه كرد:
1.       برنامه فرهنگي 2. برنامه اقتصادي؛ 3. برنامه‌هاي اجتماعي.
 
1. برنامه فرهنگي:
در انجام برنامه فرهنگي، مهمترين محوري اين برنامه عبارتند از:
الف. احياي كتاب و سنت:
امام علي(ع) مي‌فرمايند: در روزگاري كه هواي نفس حكومت مي‌كند(امام مهدي(ع) ظهور مي‌كند) و هدايت و رستگاري را جايگزين هواي نفس مي‌سازد و در عصري كه نظر اشخاص بر قرآن مقدم شده، افكار را متوجه قرآن مي‌گرداند و آن را حاكم بر جامعه مي‌سازد.
ب. گسترش معرفت و اخلاق:
امام باقر(ع) مي‌فرمايد: زماني كه قائم ما قيام مي‌كند دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و عقل‌هاي ايشان را جمع كرده و اخلاق آنها را به كمال خواهد رساند.
ج. رشد دانش بشر به طور چشمگير و بي سابقه:
امام باقر(ع) فرموده‌اند: در زمان امام مهدي(ع) به شما حكمت و دانش داده مي‌شود تا آن جا كه زن در درون خانه‌اش مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت(رفتار) مي‌كند.
مي‌دانيم كه رفتار صحيح ريشه در علم و دانش گسترده دارد كه اين روايت شريف حكايت از آگاهي و شناخت عميق از آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) دارد.
د. مبارزه با بدعت‌ها:
بدعت به معناي داخل كردن انديشه و آراي شخصي در دين و دينداري است. آنچه از تمايلات شخصي و هواهاي نفساني وارد دين شده، حضرت مهدي(ع) با آن مبارزه مي‌كنند.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: هيچ بدعتي را وا نگذارد مگر اينكه آن را از ريشه بركند و از هيچ سنتي (پيامبر) نمي‌گذرد مگر اينكه آن را برپا خواهد داشت.
 
2. برنامه‌هاي اقتصادي:
برنامه‌هاي اقتصادي در حكومت حضرت مهدي(ع) به صورت مطلوبي تدوين شده تا اولا امر توليد سامان يابد و از منابع طبيعي بهره برداي شود و ثانيا ثروت بدست آمده به شكل عادلانه بين همه طبقات توزيع گردد.
موارد اقتصادي دوران حاكميت حضرت:
الف. بهره‌وري از منابع طبيعي:
در زمان حضرت مهدي(ع) و به بركت حكومت ايشان آسمان سخاوتمندانه مي‌بارد و زمين بي دريغ ثمر مي‌دهد.
امام علي(ع) فرمودند: و چون قائم ما قيام كند آسمان باران مي‌ريزد و زمين گياه بيرون مي‌آورد.
امام باقر(ع) فرمودند: تمام گنج‌هاي زمين براي او آشكار مي‌گردد.
ب. توزيع عادلانه ثروت:
از عوامل اقتصاد بيمار، انباشته شدن ثروت در نزد گروه خاصي است. در دوران حكومت عدل مهدوي اموال و ثروت بيت المال به طور مساوي بين مردم تقسيم مي‌شود. امام باقر(ع) مي‌فرمايند: وقتي قائم خاندان پيامبر قيام كند،(اموال را) به طور مساوي تقسيم مي‌كند و در ميان خلق به عدالت رفتار مي‌كند.
و همچنين فرمودند: امام مهدي(ع) ميان مردم به مساوات رفتار مي‌كند به گونه‌اي كه كسي پيدا نشود كه نيازمند زكات باشد.
ج. عمران و آبادي:
در حكومت حضرت مهدي(ع) توليد و توزيع به گونه‌اي ساماندهي مي‌شود كه همه جا به نعمت و آباداني مي‌رسد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: در تمام زمين هيچ ويرانه‌اي نمي‌ماند جز اينكه آباد مي‌گردد.
 
3. برنامه‌هاي اجتماعي:
در حكومت عدالت گستر حضرت مهدي(ع) برنامه‌هايي بر اساس تعاليم قرآن و عترت(ع) اجرا مي‌شود كه به سبب اجراي آنها محيط زندگي زمينه‌اي براي رشد و تعالي افراد خواهد بود. در اين زمينه روايات فراواني رسيده است. كه به پاره‌اي از آنها اشاره مي‌كنيم.
الف. احياء و گسترش امر به معروف و نهي از منكر:
در حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) فريضه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده به اجرا گذاشته خواهد شد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: مهدي(ع) و ياران او، امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند.
ب. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقي:
حضرت مهدي(ع) در عمل به مبارزه با فساد و تباهي و زشتي مي‌پردازد، چنانچه در دعاي شريف ندبه مي‌خوانيم: "اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء اين طامس آثار الزيغ و الاهواء ...؛ كجاست آن كه ريسمان‌هاي دروغ و افتراء را ريشه كن خواهد كرد. كجاست آن كه آثار گمراهي و هواي و هوس را نابود خواهد ساخت".
ج. عدالت قضايي:
اوست كه قسط و عدل را در سطح جامعه حاكم مي‌كند و همه عالم را پر از عدالت و دادگري مي‌كند.
امام رضا(ع) فرمودند: وقتي او قيام كند زمين به نور پروردگارش روشن گردد و آن حضرت ترازوي عدالت را در ميان خلق نهد. پس (چنان عدالت را جاري كند كه) هيچ كس بر ديگري ظلم و ستم روا ندارد.
مناسب است در پايان به يكي از تحولات چشمگير زمان حضرت مهدي(ع) كه همانا بهداشت طبيعت و بهداشت روان است اشاره‌اي گذرا داشته باشيم. زيرا يكي از مشكلات جامعه بيش از ظهور امام زمان(ع) وضع تأسف بار بهداشت طبيعت و روان است كه در نتيجه بيماري‌هاي واگير و مشكلات رواني زيادي جامعه بشريت را فرا مي‌گيرد. بيماري‌‌هايي مانند جذام، طاعون، وبا، فلج، سكته، سرطان و صدها بيماري خطرناك ديگر. اين اوضاع دلخراش و دردناك در اثر آلودگي محيط زيست و در نتيجه به كارگيري سلاح‌هاي شيميايي. اتمي و ميكربي پديد مي‌آيد.
امام سجاد(ع) در اين باره مي‌فرمايند: هنگامي كه قائم(ع) ما قيام كند خداوند عزوجل بيماري و بلا را از شيعيان ما دور مي‌سازد...
امام صادق(ع) مي‌فرمايند: هنگامي كه حضرت قائم(ع) قيام كند خداوند بيماري‌ها را از مؤمنان دور مي‌سازد و تندرستي را به آنان باز مي‌گرداند.
به اميد روزي كه بتوانيم آن دوران نوراني و سراسر معنوي را درك كنيم.
د. اصطلاح "آخر الزمان" در گفتار‌هاي اديان آسماني مطرح شده است و مراد از آن روز پاياني عمر دنيا (معناي لغوي) نيست؛ بلكه مراد از آن دوره زماني خاص است كه به نحوي معناي آخر بودن را دارد. اصطلاح آخر الزمان به سه دوره اطلاق شده است:
1. دوره پيامبر خاتم(ص) كه دوران پيامبر اسلام تا قيامت را شامل مي‌شود. در اين صورت آخر الزمان، يعني، بعد از آن بزرگوار پيامبر و شريعت ديگري نخواهد آمد و دوره آخرين شريعت است.
2. دوره غيبت و سال‌هاي قبل از ظهور؛ آخر الزمان طبق اين معنا پايان دوره ظلم‌ها و فساد‌ها و حكومت‌هاي غير الهي است و با ظهور، همه مظاهر شرك و ظلم و فساد از بين مي‌رود.
3.دوران ظهور؛ يعني زمان تشكيل دولت عدل الهي و اين حاكميت تا آخر عمر دنيا برقرار مي‌ماند و ديگر از بين نمي‌رود.
 
 
پرسش: چرا در آخر الزمان قم امن ترين مکان است ؟
 
پاسخ: مرحوم حاج شيخ عباس قمي(صاحب مفاتيح الجنان) در کتاب سفينة البحار(ج7، ذيل حرف ق) به نکاتي پيرامون قم و ويژگيهاي آن پرداخته و به رواياتي اشاره کرده است که به امن بودن اين منطقه توجه شده است. از امام صادق(ع) روايت شده است: اگر مصيبت بر شما وارد شد بر شما باد به قم که آنجا مأمن فاطميون است.
شايد ويژگيهاي ذيل باعث شده است که شهر مقدس قم داراي چنين جايگاهي باشد:
الف. مدفن کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه(س)؛
ب. مدفن بسياري از علما و فقها و اولياي بزرگ الهي؛
ج. لقب قم از پيامبر گرامي(ص) اخذ شده است که در شب معراج با ديدن شيطان در اين سرزمين با لفظ قم او را از اينجا راند.
د. شهر اهل بيت ميباشد با توجه به ولايت مداري مردم اين سرزمين از امام صادق(ع) نقل شده است: براي ما اهل بيت حرمي است که آن شهر قم است. (سفينة البحار).
هـ . قم مرکز علم اهل بيت و صدور آن به عالم است. از امام صادق(ع) نقل شده است: فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:مهدویت,ظهور,نهج البلاغه, | 18:27 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 

موميايي
 
سال1333(ه ش)استاد شهريار بعد سي و پنج سال و در سن چهل و هشت سالگي به موطن اصلي خود تبريز برگشت...هنوز هم خاطرات تبريز و خشگناب و حيدر بابا با اوست.هنوز ياد ثريا در قلب اوست ...او از تهران و ناملايمتي ها و ثريا خداحافظي كرد.
او امد...اما خشگناب و تبريز و حيدر بابا نيز بسان شهريار ان شور سي و پنج سال قبل را نداشتند..استاد شهريار در مقدمهء اين شعر مي نويسد:بعد سي و پنج سال برگشتم به يك موميايي ماننده ام كه بعد قرنها زنده شده باشد در اطراف خود هيچ چيز اشنايي نمي بينم حتي يك خشت همه رفته اند همه.سايه و شبح گذشتگان را حس ميكنم كه به سرعت خود را از من پنهان ميكنند انگار زير گوشي حرفهايي هم ميزنند اما تا به گوش من برسد كلمات محو ميشوند شايد ميگويند چه جان سخت است كه هنوزهم زنده است...
...خداحافظ ثريا...
 
 موميايي
 
چشم میمالم هنوز
گویی از خواب قرون برخاستم
زندگی گم کرده دنیای قدیم
نیست یک خشتی که عهدی نو کنم
خواب و بیداری چه کابوسی عبوس!
آشنایان رفته اند
داغ یک دنیا عزیز
وای! وحشت میکنم

مومیایی زنده بود
چشمهایی گود رفته
بر تنش احساس گور
شاید از اهرام مصر
شکل یک فرعون و بخت النصر یا یک همچو چیز
با شنل پوسیده خود ارث اعصار و قرون
سرد و سنگین می رود .
در میان چهره های مشمئز.
گیج و گول و آج و واج.
راه خود گم میکند

راه خود را بیخودی کج میکنم
می دوم در کوچه ها پس کوچه ها
شاید آنجا ها که منزل داشتم
ها همانجاهاست کز من چیزها جا مانده است
کو؟ کجاست؟
گیج گیجی میخورم راهم دهید
آرزوها عشقها گم کرده ام
می روم دنبال آن گمگشته ها

سایه ها از دور و بر در می روند
یادگارانی که شاید می شناسندم ز دور
آدمکهایی که تند فرز غایب می شوند
جای پاشان از دز و دیوار بالا میرود
سر صدا ها بیخ گوشی پچ پچ و گیج و گنگ
بی صفتها گور خود گم می کنند
شاید آنها هم خجالت می کشند
سر بزیر افکنده ام
از مروت دور نیست
شاید آنها هم چو من از گور بیرمن آمدند
باید از محشر گذشت
این لجن زاری که من دیدم سزای صخره هاست
گوهر روشن دل از کان جهانی دیگر است

ارث بابا کوره قسمت کرده اند
آّب و رنگ من یکی برداشته
چشم و ابرویم بدست دیگری است
آن یکی پهلو قلمبیده ! چه خوب
شاید او هم کلیه های من ؟ صحیح !
ساز و چنگم در کجا افتاده اند ؟
این یکی ناچار می ماند زمین
کنده سنگین ! که زورش می رسد

این که رد شد آن رفیق من نبود ؟
از قد و بالا که دیدم عین اوست
پس چطور ؟
او مرا دید و به این سردی گذشت؟
ها_ بگو
این یکی هم مال او کش رفته است

باز کوه بی زبان ور میزند
با که میگوید سخن ؟ با من که نیست
گنگ مجنون لال بازی در نیار
من دگر گوشم بدهکار تو نیست
باز هالو را مترجم لازم است
من که شاعر نیستم
گو بگوید هر که میفهمد زبان راز را

دختره با برق چشمان سیاه
یکه خوردم راستی
عین آن یاروی هفده قرن پیش
آنکه در تابوت قیصرها غنود
ها_ صدایش در نیار این هم بله
سرمه دان آن یکی دزدیده است
عذر می خواهم پری
من نمیگنجم در آن چشمان تنگ
با دل من آسمانها نیز تنگی میکنند
روی جنگلها نمی آیم فرود
شاخ زلفی گو مباش
آب دریا ها کفاف تشنه این درد نیست
بره هایت میدوند
جوی باریک عزیزم راه خود گیر و برو

هر دم اندازد بکول ابلهی
کهنه انبانی پر از بازیچه دارد این فلک
با ابله زیر بار
خنده میگیرد مرا
عین آنهایی که وقتی بار دوش بنده بود
حاصل آن پشت ریش و ناگهان خر غلط گور
خنده ام گیرد بگو یا گریه ام زین سر نوشت

داده های خود یکایک پس گرفت
عادتم داد و خمارم کرد و تریاكم نداد
لوله ها را باز کرده جمع و جور
می زند زیر بغل
باز آوردی که چه؟
پس نمی گیرم برو
ناز زنهایی که می گفتند دنیا مرد نیست

قهوه خانه سوت و کور
زانوی سکو گرفته در بغل
در خمار مزمن خود چرتکی
پنجره خمیازه کش
در خمار یک غزل یک پنجه ساز
چشم کاشی های ابلق خوابناک:
از شکاف در به هر جان کندنی است
باز چشمک می زند
یک درخت بید مجنون سر بزیر
زل زده در جوی آب اندیشه ناک

آشنای من نهان در بیخ و کنج سایه ها
باز میخواند مرا
یک صدای التماس آمیز گاهی خشمگین.
من چه میخواهی بگویم؟ یک نگاه
یک نگاه دردمند
آرزوی زنده کن من مرده ام
در تقلای فرار و کنجکاو
هر کجا سر می کنم زندان و قفل
هی زمین در زیر پا و آسمان بالای سر
این عقاب خشمناک سر نوشت.
در سکوت نیمشب گاهی سحر
یک پل اسرار رنگ آمیز و محو
بر فراز کوههای سرد و سنگین بسته اند
ماه از آنجا میرود
راه زیبای جهان آرزو
آه ! آه!
صخره های تیز وحشی بسته راه
این شنل پوسیده خواهد گیر کرد
بال پر می سازم از این پاره ها
یک شب مهتاب از این تنگنای
برفراز کوهها پر می زنم
می گذارم میروم
ناله خود می برم
دردسر کم می کنم

مهلت زندانین برزخ است
باز هم آزادی صد سال عمر
منعکس
شد در جهان و سد اسکندر شکست
میله ها از هم درید و سیل باغ وحش ریخت
امتحان آخری خود آیت وقتی عظیم
عمر دنیا هم به پایان میرسد
جن برون فرمود از درگاه دولت انس را
دست در دست نفاق
پای ایمان در دل کفر و نفاق آید میان
جنگهای پرده پوشی منفجر خواهد شدن
می رسند افرشتگان
آشیان در مغز انسان میکنند
تیغ کین خار ندامت می شود
خشم وجدان التهاب دوزخ افروزد بجان
اتصال سیم برقش با عذاب جاودان
زنگ محشر می شکافد نعره ها و ناله ها
پر ده پایان فرود
یک سکوت هولناک و یک تکان
کفه ها بالا و پایین میروند
سرنوشتی مهر و موم

باز می گردم به گور
می شکافم وحشت غاری عظیم
شانه هایم در فشار تنگنا و تیرگی است
یک ستاره کوره سوسو میزند آن بیخها
روزن عشق و امید
چشمهایی خیره میپاید مرا
غرش تمساح می آید به گوش
کبر فرعونی و سحر سامری است
دست موسی و محمد با من است
می رویم وعده آنجا که با هم روز و شب را آشتی است
صبح چندان دور نیست...
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:شهریار,استاد,شاعر, | 18:5 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

اشعاری از شهریار

خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم                         خمار آنب هار شوخ و شهر آشوب شمرانم   
 
خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی                گرفته در دماغی خستهچون خوابی پریشانم
 
خیال رفتگان شب تاسحر در جانم آویزد                 خدایا این شب آویزان چه می خواهند ازجانم
 
پریشان یادگاریهایبر بادند و می پیچند                     به گلزار خزان عمر چون رگباربارانم
 
خزان هم با سرود برگریزان عالمی دارد                  چه جای من که از سردی و خاموشی زمستانم
 
سه تار مطرب شوقمگسسته سیم جانسوزم           شبان وادی عشقم شکسته ناینالانم
 
نه جامی کو دمد درآتش افسرده جان من                 نه دودی کو برآید از سر شوریدهسامانم
 
شکفته شمع دمسازمچنان خاموش شد کز وی          به اشک توبه خوش کردم که می بارد بهدامانم
 
گره شد در گلویمناله جای سیم هم خالی                  که من واخواندن این پنجه پیچیدهنتوانم
 
کجا یار و دیاریماند از بی مهری ایام                             که تا آهی برد سوز و گداز من بهیارانم
 
سرود آبشار دلکش پسقلعه ام در گوش                     شب پائیز تبریز است در باغگلستانم
 
گروه کودکان سرگشتهچرخ و فلک بازی                       من از بازی این چرخ فلک سر درگریبانم
 
به مغزم جعبه شهرفرنگ عمر بی حاصل                       به چرخ افتاده و گوئی در آفاقستجولانم
 
چه دریایی چه طوفانیکه من در پیچ و تاب آن                 به زورقهای صاحب کشته سرگشته میمانم
 
ازین شورم که امشبزد به سر آشفته و سنگین             چه می گویم نمی فهمم چه می خواهم نمیدانم
 
به اشک من گل وگلزار شعر فارسی خندان                   من شوریده بخت از چشم گریان ابرنیسانم
 
کجا تا گویدم برچینو تا کی گویدم برخیز                          به خوان اشک چشم و خون دل عمریستمهمانم
 
فلک گو با من ایننامردی و نامردمی بس کن                   که من سلطان عشق و شهریار شعرایرانم
 
..................................................................................................................................
 
 
شب همه بیتو کار من شکوه به ماه کردنست            روز ستاره تا سحر تیره به آهکردنست
 
متن خبر کهیک قلم بی تو سیاه شد جهان                حاشیه رفتنم دگر نامه سیاهکردنست
 
چون تو نهدر مقابلی عکس تو پیش رونهیم               اینهم از آب و آینه خواهش ماهکردنست
 
نو گلنازنین من تا تو نگاه می کنی                           لطف بهار عارفان در تو نگاهکردنست
 
ماه عبادتست و من با لب روزه دار ازین                    قول و غزل نوشتنم بیم گناهکردنست
 
لیک چراغذوق هم این همه کشته داشتن               چشمه به گل گرفتن و ماه به چاهکردنست
 
غفلت کائناترا جنبش سایه ها همه                         سجده به کاخ کبریا خواه نخواهکردنست
 
از غم خودبپرس کو با دل ما چه می کند                  این هم اگر چه شکوه شحنه به شاهکردنست
 
عهد تو سایهو صبا گو بشکن که راه من                    رو به حریم کعبه لطف آلهکردنست
  
گاه به گاهپرسشی کن که زکوه زندگی                   پرسش حال دوستان گاه به گاهکردنست
 
بوسه تو بهکام من کوه نورد تشنه را                       کوزه آب زندگی توشه راهکردنست
 
خود برسانبه شهریار ایکه درین محیط غم                بی تو نفس کشیدنم عمر تباهکردنست
  
.........................................................................................................................
 
 
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی                     چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
 
تو که آتشکده عشق و محبت بودی                           چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
 
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را                     که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی
 
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش                چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
 
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من                     نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
 
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست                         تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی
 
ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو                               نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی
 
چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک                    که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی
 
شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان                       با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی
 
شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد                          که تواش شیفته زلف و بناگوش شدی
 
باز در خواب شب دوش ترا می دیدم                       وای بر من که توام خواب شب دوش شدی
 
ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت                      به چه گنجینه اسرار که سرپوش شدی
 
ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت                 آتشی بود در این سینه که در جوش شدی
 
شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم                           که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی
 
 
 ................................................................................................................................... 
 
بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد                    ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد
 
چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا                 چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد
 
نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین                        به سراغ غزل و زمرمه یار آمده باشد
 
از دل آن زنگ کدورت زده باشد به کناری                 باز با این دل آزرده کنار آمده باشد
 
یار کو رفته به قهر از سر ماهم ز سر مهر                 شرط یاری که به پرسیدن یار آمده باشد
 
لاله خواهم شدنش در چمن و باغ که روزی              به تماشای من آن لاله عذار آمده باشد
 
شهریار این سر و سودای تو دانی به چه ماند          روز روشن که به خواب شب تار آمده باشد
 
......................................................................................................................................
 
ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری                                سینه مریم و سیمای مسیحا داری
 
گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف                        چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری
 
آشیان در سر زلف تو کند طایر قدس                             که نهال قد چون شاخه طوبا داری
 
جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست                 تنگ مپسند دلی را که در او جاداری
 
مه شود حلقه به گوش تو که گردنبندی                         فلک افروزتر از عقد ثریا داری
 
به کلیسا روی و مسجدیانت در پی                                چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری
 
پای من در سر کوی تو بگِل رفت فرو                              گر دلت سنگ نباشد گِل گیرا داری
 
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب                     آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
 
آیت رحمت روی تو به قرآن ماند                                     در شگفتم که چرا مذهب عیسی داری
 
کار آشوب تماشای تو کارستان کرد                                راستی نقش غریبی و تماشا داری
 
کشتی خواب به دریاچه اشکم گم شد                             تو به چشم که نشینی دل دریا داری
 
شهریارا ز سر کوی سهی بالایان                                     این چه راهیست که با عالم بالا داری
 
 
..........................................................................................................................................
 
 
 
 
زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری                         من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری
 
روزگاری دست در زلف پریشان توام بود                     حالیا پامالم از دست پریشان روزگاری
 
چشم پروین فلک از آفتابی خیره گردد                        ماه من در چشم من بین شیوه شب زنده داری
 
خود چو آهو گشتم از مردم فراری تاکنم رام                آهوی چشم تو ای آهوی از مردم فراری
 
گر نمی آئی بمیرم زانکه مرگ بی امان را                    بر سر بالین من جنگ است با چشم انتظاری
 
خونبهائی کز تو خواهم گر به خاک من گذشتی             طره مشکین پریشان کن به رسم سوگواری
 
شهریاری غزل شایسته من باشد و بس                      غیر من کس را در این کشور نشاید شهریاری
 
 
........................................................................................................................................
 
 
 
بیداد رفت لاله بر باد رفته را                                     یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
 
هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید                        نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
 
جز در صفای اشک دلم وا نمی شود                         باران به دامن است هوای گرفته را
 
وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود                     آخر محاق نیست که ماه دو هفته را
 
برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب                                  آورده ام به دیده گهرهای سفته را
 
ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین                       بیدار کردی آن گل در خاک خفته را
 
گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست                   تب موم سازد آهن و پولاد تفته را
 
یارب چها به سینه این خاکدان در است                      کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را
 
راه عدم نرفت کس از رهروان خاک                           چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را
 
لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر                      تا باز نشنود ز کس این راز گفته را
 
لعلی نسفت کلک در افشان شهریار                         در رشته چون کشم در و لعل نسفته را
 
 
..................................................................................................................................
 
 
شب به هم درشکند زلف چلیپائی را                           صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را
 
گر از آن طور تجلی به چراغی برسی                          موسی دل طلب و سینه سینائی را
 
گر به آئینه سیماب سحر رشک بری                            اشک سیمین طلبی آینه سیمائی را
 
رنگ رؤیا زده ام بر افق دیده و دل                              تا تماشا کنم آن شاهد رؤیائی را
 
از نسیم سحر آموختم و شعله شمع                           رسم شوریدگی و شیوه شیدائی را
 
جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق                        قیمت ارزان نکنی گوهر زیبائی را
 
طوطیم گوئی از آن قند لب آموخت سخن                     که به دل آب کند شکر گویائی را
 
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی                    بار پیری شکند پشت شکیبائی را
 
شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه وگل                         شمع بزم چمنند انجمن آرائی را
 
صبح سرمی کشد از پشت درختان خورشید                  تا تماشا کند این بزم تماشائی را
 
جمع کن لشکر توفیق که تسخیر کنی                          شهریارا قرق عزلت و تنهائی را
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:استاد,تبریز,اشعار, | 18:23 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 

عشق یعنی جسم و جانم مال تو / عشق یعنی پرسش از احوال تو /
عشق یعنی از خودم من خسته ام / عشق یعنی من ، به تو دل بسته ام .


&&&&&


گاه نمیدانم چه پیامی را بهانه کنم تا از حال آنکه روحم با اوست آگاه شوم ،
این بار که دلتنگی را بهانه کردم ،فردا را چه کنم ؟


&&&&&


دل ، این واژه ی بی نقطه گاهی به وسعت یک دریا برایت دلتنگی میکند !


&&&&&


عزیزتر از جانم ، آسمان باش تا عمری برای دیدنت سر به هوا باشم .


&&&&&


بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است ، همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست .


&&&&&


نیمکت با هم بودنمان تنهاست ، من دل نشستن ندارم ، تو دلیل نشستن باش !


&&&&&


من صبورم اما ... ، بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم ، بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند ، میترسم
.


&&&&&


میخواهمت چنانکه شب خواب را / می جویمت چنانکه لب تشنه آب را / حتی اگر نباشی می آفرینمت / چنانکه التهاب بیابان سراب را .


&&&&&


دلتنگم ، مثل مادری بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش رو بگیره .


&&&&&


همیشه حرارت لازم نیست...
گاهی از سردی یک نگاه،می توان آتش گرفت..



&&&&&


سکوت من هیچگاه نشانه رضایتم نبود .. من اگر راضی باشم ، شادم و میخندم .. سکوت نمی کنم
..!


&&&&&


بهترین ارتباط، آن است که عشق شما به هم، از نیاز شما به هم سبقت گیرد.


&&&&&


به ﺳـــﻼﻣﺘﻲ ﺍﻭﻧــــﺎﻳﻲ ﮐـــﻪ ﻫـــﻢ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻥ ﻫــــﻢ ﻣﻌـــــﺮﻓﺖ
ﺍﻣــّــﺎ ﮐﺴﻲ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﻥ


&&&&&


چه بی تابانه می خواهمت ، ای که دوریت آزمون سخت زنده به گوری است



&&&&&


آهسته گفت:"خدانگهدارت"

در را بست و رفت....

آدمهاچه راحت،مسئولیت خودشان رابه گردن"خدا"می اندازند....



&&&&&


خدایا....دستانی را در دستانم قرارده که پاهایش با دیگری پیش نرود


&&&&&


از درد دوست نداشتن هایت گفتم
!

خیانت راتجویز کردند....

گویا این آسانترین راه عاشقی است!!



&&&&&


مگر با باد نسبتی داری؟

چقدر شبیه تو یک لحظه آمد مرا پیچاند و رفت....



&&&&&


شیرین تر از عسل هم میتوان افرید،اما به شرطی که من آن زنبور سرباز دلباخته باشم و تو تنها گلی که نصیب من شده است


&&&&&


دلتنگ که شدی بیاپیش من

بیاپیش من کمی غصه هست باهم میخوریم

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:اشعار,مطلب, | 17:15 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 کمک به رقبا 

 یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه‌ها، جایزه بهترین غله را به ‌دست می‌آورد و به ‌عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقه‌مند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته‌ عجیب و جالبی روبرو شدند....

این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می‌داد و آنان را از این نظر تأمین می‌کرد. بنابراین، همسایگان او می‌بایست برنده‌ مسابقه‌ها می‌شدند نه خود او!
کنجکاویشان بیش‌تر شد و کوشش علاقه‌مندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود، به جایی نرسید. سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند.
کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت: چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه‌ دیگر می‌برد، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می‌دادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعه‌های آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصول‌های مرا خراب نکند!
 

جذابیت

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند! نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :

میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟
یک دفعه کلاس از خنده ترکید …

 


بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :
- اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.

او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند.
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود. آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد. مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا !

و حق هم داشت. آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود.
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم.
5 سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت :
- برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود !

در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟
همسرم جواب داد :
- من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم.

و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست


 
 
داستان استجابت دعا

روزی مردی خواب عجیبی دید

دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند.

هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند

و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند

باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید:

شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد

گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت

می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.

مرد پرسید:

شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت:

اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.

با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟

فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است.

مردمی که دعاهایشان مستجاب شده

باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.

مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟

فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند: خدایا شکر. . .

 

 

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:داستان,عبرت, | 16:50 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

استادي درشروع کلاس درس ، ليواني پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببينند. بعد از شاگردان پرسيد: به نظر شما وزن اين ليوان چقدر است ؟
شاگردان جواب دادند 50 گرم ، استاد گفت : من هم بدون وزن کردن ، نمي دانم دقيقا“ وزنش چقدراست . اما سوال من اين است : اگر من اين ليوان آب را چند دقيقه همين طور نگه دارم ، چه اتفاقي خواهد افتاد ؟
شاگردان گفتند : هيچ اتفاقي نمي افتد، استاد پرسيد خوب ، اگر يک ساعت همين طور نگه دارم ، چه اتفاقي مي افتد؟
يکي از شاگردان گفت : دست تان کم کم درد ميگيرد.
حق با توست . حالا اگر يک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد ديگري جسارتا" گفت : دست تان بي حس مي شود عضلات به شدت تحت فشار قرار ميگيرند و فلج مي شوند . و مطمئنا“ کارتان به بيمارستان خواهد کشيد و همه شاگردان خنديدند.
استاد گفت : خيلي خوب است . ولي آيا در اين مدت وزن ليوان تغييرکرده است؟
شاگردان جواب دادند : نه
پس چه چيز باعث درد و فشار روي عضلات مي شود ؟ درعوض من چه بايد بکنم؟
شاگردان گيج شدند. يکي از آنها گفت : ليوان را زمين بگذاريد.
استاد گفت : دقيقا" مشکلات زندگي هم مثل همين است اگر آنها را چند دقيقه در ذهن تان نگه داريد اشکالي ندارد. اگر مدت طولاني تري به آنها فکر کنيد، به درد خواهند آمد اگر بيشتر از آن نگه شان داريد، فلج تان مي کنند و ديگر قادر به انجام کاري نخواهيد بود.
فکرکردن به مشکلات زندگي مهم است. اما مهم تر آن است که درپايان هر روز و پيش از خواب، آنها را زمين بگذاريد به اين ترتيب تحت فشار قرار نمي گيرند هر روز صبح سرحال و قوي بيدار مي شويد و قادر خواهيد بود از عهده هرمسئله و چالشي که برايتان پيش مي آيد، برآييد.
دوست من ، يادت باشد که ليوان آب را همين امروز زمين بگذاري زندگي همين است.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:داستان,عبرت,استاد, | 16:53 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 

پسران جوان و نوجوان در نقاطی از شهر "لفیف" کمین می کنند و با عبور رهگذران و بالاخص دختران جوان و نوجوان ، با آب به آنها حمله می کنند!

ندای انقلاب: پسران جوان و نوجوان در نقاطی از شهر "لفیف" کمین می کنند و با عبور رهگذران و بالاخص دختران جوان و نوجوان ، با آب به آنها حمله می کنند!
 


مردم در نقاط مختلف دنیا سنتها و جشنهای جالب و گاهی عجیب دارند که برخی از آنها با شوخی چند نفر با هم آغاز شده و کم کم به کل شهر و یک کشور تسری یافته است ، مانند آنچه در یکی از شهرهای کشوراوکراین برگزار شده و به "جشن آب" شهرت یافته است.

 


در این جشن که روز دوشنبه ی پس از عید پاک برگزار می شود، پسران جوان و نوجوان در نقاطی از شهر "لفیف" کمین می کنند و با عبور رهگذران و بالاخص دختران جوان و نوجوان ، با آب به آنها حمله می کنند!

 


این مراسم در چند شهر دیگر کشور اوکراین نیز در این روز برگزار می شود ، تاکنون شکایاتی در زمینه ی آزار و اذیت در هنگام برگزاری جشن و همچنین سرماخوردگی دخترانی که خیس شده اند به پلیس رسیده است، اما چون تعداد این موارد معدود بوده است ، پلیس با برگزارکنندگان این جشن برخورد نمی کند.

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:اوكراين,مراسم,عكس, | 9:57 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

 

این جنین در واقع برادر دوقلوی این کودک است که به جای رشد کردن در رحم مادرش، در شکم کودک سه ساله رشد کرده است.

در اتفاقی نادر، کودک سه ساله ای در کشور پرو، یک جنین در شکم خود نگهداری می کند.

به گزارش جذاب نیوز به نقل از شبکه آر تی روسیه، پدر " اسپاک پاکانا " بعد از گلایه فرزند سه ساله اش از درد معده، وی را به بیمارستان می برد.

پزشکان بعد از اجرای معایناتی توسط امواج مافوق صوت، دریافتند که در درون شکم این کودک، یک جنین وجود دارد. این جنین در واقع برادر دوقلوی این کودک است که به جای رشد کردن در رحم مادرش، در شکم کودک سه ساله رشد کرده است.

این مورد نادر در هر 500 هزار تولد، یک بار اتفاق می افتد.
پزشک جراح، بعد از خارج کردن جنین 25 سانتی از شکم کودک سه ساله، اعلام کرد: جنین رشد بسیار کمی در شکم " اسپاک"  داشته و وزن آن تنها یک کیلو بوده است.

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:عكس,زايمان,حاملگي, | 9:49 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |
تاريخ : یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:عکس,دانلود,فیلم,تعزیه, | 22:9 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |


 


 


 


 


 


 


 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : شنبه 8 بهمن 1390برچسب:عکس بازیگران,بهنوش بختیاری, | 18:23 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |
تاريخ : شنبه 8 بهمن 1390برچسب:دانلود عکس , بازیگران زن, | 18:21 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

عکس طنز مجری بدشانس

برای دیدن بقیه تصاویر به ادامه مطلب بروید

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 7 بهمن 1390برچسب:عکس متحرک,دانلود عکس,انیمیشن, | 22:0 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |
این دختر زمانی که سر کلاس بود ناگهان روی زمین افتاد و چند لحظه بعد در اثر خونریزی مغزی به کما رفت.

میل آنلاین: این دختر زمانی که سر کلاس بود ناگهان روی زمین افتاد و چند لحظه بعد در اثر خونریزی مغزی به کما رفت.


او در حال شوخی و خنده با دوستانش سر کلاس بود که ناگهان روی زمین افتاد. علت اصلی این اتفاق نادر هنوز مشخص نیست. این اتفاق جمعه گذشته و در یکی از شهرهای انگلستان رخ داد. کارکنان مدرسه با نیروهای امداد تماس گرفتند و این دختر سریعا به بیمارستان منتقل شد و با تشخیص خونریزی مغزی تحت عمل جراحی قرار گرفت اما متاسفانه روز بعد از عمل در بیمارستان درگذشت.


مادرش میگوید او آن روز بسیار شاد و خوشحال بوده و از همیشه سرحال تر به نظر میرسیده است.

دوستان وی با ارسال پیامهای تسلیت و ارسال دسته گل در غم از دست دادن این دختر مهربان سوگواری کردند.
 
فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : جمعه 7 بهمن 1390برچسب:حوادث,مرگ,مدرسه, | 18:23 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

ماجرای علی کریمی و دخترک گل فروش
رفتارهای متمایز کریمی نسبت به سایر فوتبالیست ها نتنها در زمین فوتبال بلکه در خارج از مستطیل سبز هم او را علاوه بر مشهور بودن به یک چهره محبوب تبدیل کرده است.
 
 

به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، هیچوقت یادم نمی‌رود بلوار میرداماد را به سمت خیابان شریعتی رانندگی می‌کردم. وقتی به چراغ قرمز 180 ثانیه‌ای‌اش برخورد کردم عصبی شدم. تازه از محل کارم تعطیل شده بودم و خیلی خسته بودم.
داشتم دیالوگ‌های معمولم در مورد چراغ قرمزها و ترافیک‌های تهران را زمزمه می‌کردم که کودکی رو به من کرد و گفت: «آقا فال می‌گیری» چند قدم آن طرف‌تر دخترک گلفروش با شاخه‌های لاله صدا زد: «آقا گل بخر دیگه... خواهش می‌کنم». جمله‌اش تمام نشده بود که با غرور تمام، شیشه پنجره را بالا دادم تا صدایشان را نشنوم و مزاحم نشوند! وقتی چنین برخوردی را از من دیدند بی‌خیال شدند و رفتند سراغ راننده اتومبیل کناری‌ام.
BMW بود. رنگ قرمز و مدل ماشین سبب شده بود تا از سایر ماشین‌ها متمایز گردد.
پس از چند ثانیه دیدم پسرک فالگیر با صدای بلند گفت: «بچه‌ها ... بچه‌ها بیایین علی کریمیه... بازیکن پرسپولیس...» در یک چشم به هم زدن، پنچ شش نفر از کودکان کار، دور ماشینش را گرفتند. من هم بی‌اختیار سرم را چرخاندم تا عکس‌العمل علی کریمی را ببینم. او با لبخندی دنباله‌دار از همه کودکان فال و گل و شکلات گرفت تا آنها را خوشحال کند. چراغ سبز شد و بچه‌ها هنوز بی‌خیال کریمی نشده بودند. علی کریمی که با بوق ماشین‌های پشت سرش مواجه شده بود، اتومبیلش را حرکت داد و بعد از چراغ قرمز، ماشینش را نگه داشت. من هم از روی کنجکاوی پشت سر جادوگر ایستادم.
کاپیتان پرسپولیسی‌ها از ماشین پیاده شد و دخترک گلفروش را بوسید و پسری که آدامس می‌فروخت را بغل کرد. امضا داد و تمام گل‌های لاله گلفروش را خرید و چند فال حافظ هم گرفت. برایم عجیب بود. مگر می‌توان باور کرد جادوگر که گاهی حوصله خودش را هم ندارد اینطور برخورد کند؟
دخترک گلفروش از فرط خوشحالی نمی‌دانست چکار کند و بالا و پایین می‌پرید. کریمی که دیگر نمی‌دانست چکار کند، با صدایی خش‌دار گفت: «بچه‌ها باید بروم سر تمرین. دیرم شده.» خداحافظ... خداحافظ» کودکان کار نیز با تشویق چند ثانیه‌ای علی کریمی... کریمی دوستت داریم، او را بدرقه کردند.

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : جمعه 7 بهمن 1390برچسب:فوتبال,علی کریمی,ورزش, | 18:19 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

     


جشن چهل سالگی شبکه یک سیما شب گذشته (5 بهمن ماه) با حضور جمع کثیری از عوامل این شبکه در سالن همایش های برج میلاد برگزار شد و در این میان حضور بازیگران سرشناس توجه بیشتری جلب می‌کند. 

مثل اغلب این جور مراسم، این مراسم هم با حاشیه‌هایی همراه بود که فارس آن را گزارش داده است:

وقتی مهدی فرجی مدیر شبکه یک برای سخنرانی آمد، گفت: می‌گویند صحبت کردن پس از فرزاد جمشیدی خودزنی است، چون او به قدری در کار اجرا تواناست که بعد از ایشان دیگر نمی‌توان متنی خواند یا حرفی زد. البته آقای جمشیدی نمی‌خواستند به این برنامه بیایند ولی ما اصرار کردیم که بیاید تا مشخص بشود که هنرمند کیست و بی هنر کیست.

**فرجی همچنین اعلام کرد که مشروح این برنامه 20 بهمن ماه از تلویزیون پخش خواهد شد.

**گروه تواشیح، قطعه‌ای در وصف حضرت محمد(ص) اجرا می کرد و در همان زمان مانیتور بزرگ پشت سر آنها تصاویری از شهرهای مختلف ایران نظیر شیراز، زنجان، کاشان، اصفهان و ... را پخش می‌کرد.

**علی دارابی معاون سیما به دلیل کسالت در این مراسم سخنرانی نکرد.

**اقبال واحدی هنگام دریافت جایزه‌اش اعلام کرد زمانی که خانه را برای تهیه برنامه‌ها ترک می‌کنم، همسرم به عنوان یک سنگربان ضمن حمایت از من کاشانه‌مان را حفظ می‌کند و از آنجایی که من آدم زن‌ذلیلی هستم، همین جا از او تشکر می‌کنم.

**بهروز شفیعی نیز تصریح کرد: بهترین سال‌های زندگی‌ام را در تلویزیون سپری کرده‌ام و هر چه دارم از این شبکه است.

**محمدرضا شهیدی‌فرد هنگام دریافت جایزه اش گفت: می‌دانم باور نمی‌کنید، ولی الحمدالله حالم خوب است.

**شعله قهرمانی نیز اظهار داشت: اینکه به یک خانم بگویند «پیشکسوت» دردناک است اما وقتی در کنار اساتید قرار می گیرم برایم لذت بخش است. او از همسر و فرزندانش برای همراهی طی این سال‌ها قدردانی کرد.

**امیر جعفری دو بار به روی سن آمد. دفعه اول وقتی بود که فرزاد جمشیدی نام او را برد و جعفری با استقبال بسیاری از سوی مخاطبان مواجه شد. جعفری وقتی پشت میکروفن قرار گرفت گفت: قیافه ندارم ولی قد بلندی دارم. البته من الان هول شده‌ام. آقای جمشیدی هر کاری ما کرده ایم حفظ است. قلبم می‌زند. 

جعفری در ادامه خطاب به سیروس مقدم عنوان داشت: از آقای مقدم تشکر می‌کنم. او سلطان بی چون و چرا و آقای کارگردان تلویزیون است.

**زمانی که نام مادران شهیدان بزرگوار عباس بابایی و حسن باقری برده شد، تمام حاضران در مراسم به احترام این بزرگان ایستادند و دقایقی متمادی این عزیزان را تشویق کردند.

**رسول صدر عاملی زمان دریافت هدیه اش گفت: سه فیلمی که کار کرده‌ام، به حال زائر می پردازد. زیارت نکته مهمی دارد، یعنی از اول تا آخر انسان تر شوی و وقتی به مقصد رسیدی اول برای دیگران دعا کنی.

**زمانی که نام ابراهیم حاتمی‌کیا به عنوان یکی از پیشکسوتان شبکه یک برده شد، او در ردیف اول نشسته بود و برای رفتن به روی سن بدون اینکه زحمت بالا رفتن از پله ها را بکشد، در حرکتی غافل‌گیر کننده از پایین به روی سن پرید، البته گویا این حرکت او به مذاق پیشکسوتان دیگر هم خوش آمد و سیدضیاءالدین دری و علیرضا خمسه نیز همین کار را تکرار کردند.

**یدالله صمدی که این روزها سریال شوق پرواز به کارگردانی او از شبکه یک پخش می شود، نیز گفت: از خداوند تشکر می‌کنم که مرا لایق ساخت این سریال دانست. از روح عباس بابایی هم که مرا برای ساخت شوق پرواز دعوت کرد، تشکر می کنم.

**مسعود رایگان در سخنانی گفت: «ایبسن» نمایشنامه‌نویس معروف معتقد است که خداوند محبت است، پس به نام محبت.

**محمد کاسبی هم عنوان داشت: امیدوارم که در سایه مولا علی شما و تمام مملکت حفظ شوید.

**الهام حمیدی هم از خانم حکمت (همسر شهید بابایی) و همه عوامل سریال شوق پرواز به طور ویژه قدردانی کرد و گفت که افتخار می کنم که توانستم در سریال شوق پرواز ایفای نقش کنم.

**محمدرضا شریفی نیا نیز هنگام دریافت هدیه خود اظهار داشت: کارم را در شبکه یک با سریال امام علی(ع) و در نقش ولید بازی کردم و از آقای میرباقری تشکر می‌کنم که به من لطف بسیاری داشتند. هدیه‌ام را هم ندیده به آقای میرباقری تقدیم می‌کنم. 

شریفی نیا خواست تا هدیه اش را به میرباقری بدهد ولی فرجی مدیر شبکه یک به او گفت که پشیمان می‌شوی، شریفی نیا با اعلام این مطلب پشت میکروفون گفت که ولی من باز هم هدیه‌ام را به آقای میرباقری تقدیم می‌کنم.

**لعیا زنگنه نیز در مراسم چهل سالگی شبکه یک گفت: افتخارم این است که کارم را از تلویزیون شروع کردم و توانستم با مردم ارتباط برقرار کنم. من همواره قدردان پیشکسوتان هستم و از آنها سپاسگزاری می‌کنم. همه می دانند که بازیگری شغل بسیار سختی است ولی همه ما بازیگران می دانیم که چقدر سخت تر است. افتخارم این است که دختری دارم که مشوق من است و مرا حمایت می کند و خانواده خوبی دارم. پدرم نیز در این مراسم هستند و من با صدای بلند می گویم که افتخار می کنم که دخترتان هستم.

**علیرضا خمسه نیز که مانند حاتمی کیا روی سن پریده بود، در سخنانی به مزاح گفت: من بر عکس امیر جعفری قد ندارم ولی قیافه دارم. در زندگی خود نیز همواره از دو نفر قدردانی میکنم: اول؛ مادرم که با به دنیا آوردن من یک دسته گل تحویل جامعه داد و دوم؛ یکی از حراستی های صداوسیما. یک‌بار به صداوسیما رفته بودم که این حراستی جلوی من را گرفت و راهم نداد. به او گفتم من خمسه هستم. او هم در پاسخ گفت هرکه می‌خواهی باش، من هفته پیش اکبر عبدی را راه ندادم تو که هیچی نیستی. همین حرف آن حراستی باعث شد تا 30 سال در شبکه یک فعالیت کنم.

**امین زندگانی نیز در سخنان خود از ریزبینی فرزاد جمشیدی تشکر کرد و از دوستان خود نظیر کامران تفتی، پویا امینی، سعید داخ و علی صالحی که در جمع حضور داشتند، یاد کرد و از حاضران خواست تا آنها را تشویق کنند.

**نسرین مقانلو نیز هنگام رفتن به روی سن ابتدا زمین را بوسید و گفت من در یک خانواده هنرمند بزرگ شده‌ام و دست پدرم را می‌بوسم.

**برگزاری طولانی مدت مراسم باعث شد تا برخی کودکان برای رفتن بی قراری کنند و برخی دیگر نیز روی صندلی‌های خود به خواب عمیقی فرو روند.

**گفت و گوی شهیدی‌فر و حاتمی‌کیا در طول برگزاری مراسم نیز از جمله موارد دیگر بود.

**اجرای برنامه توسط خاله شادونه برای کودکان در قسمت پایانی برنامه برگزار شد که تقریبا همه حاضران برای خوردن شام سالن را ترک کرده بودند.

شما را به تماشای تصاویری که مهر و ایسنا از این جشن منتشر کرده اند دعوت می‌کنیم:

     

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : جمعه 7 بهمن 1390برچسب:تلویزیون,جشن,شبکه یک, | 18:14 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

ازدواج و فرزندان عباس

عباس بن علی(ع) در بین سال های 40 تا 45 هجری قمری با دختر اصیله ای ازدواج نمود که به طور یقین در زمان

امامت برادربزگوارشان امام حسن مجتبی(ع) بوده است. همسر عباس(ع) که زنی با ایمان و از خاندان بزرگ

 قریش بود «لبابه بنت عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب» نام داشت و مادر لبابه نیز «ام حکیمه» از زنان خوش

نام و پرهیزکار بود. عباس(ع) با نوه کسی ازدواج کرد که نام او را به احترام نام او برگزیده بودند، لذا لبابه دختر یکی

 از پسر عمو زادگان پیامبر اسلام(ص) بوده است.

عده ای از علما و مورخین در باب ازدواج و فرزندان عباس بن علی(ع) اختلاف دارند. زیرا گروه دوم ـ  مانند مرحوم

علامه سید عبدالرزاق مقدم در کتاب خود با عنوان «العباس» ـ  می گویند که عباس بن علی(ع) غیر از دختر

عبدالله بن عباس، همسر دیگری نیز اختیار کرده بود که از آن همسر فرزندانی بیشتر از همسر اول یعنی لبابه

باشد دارد. این گروه نام همسر دوم عباس(ع) و فرزندانی که از این همسر دارد را ذکر کرده اند، آنها چهار فرزند

 عباس بن علی(ع) را از همسری به نام «ام ولده» می دانند و نام های این فرزندان را حسن، قاسم (عبدالله)،

محمد و دختری که نامش برای آنها مجهول است، در نوشته های خود ذکر کرده اند.اما مشهورترین قول و دیدگاه

بین مورخان و تراجم نویسان این است که عباس بن علی(ع) یک زن اختیار کرده است آن هم به نام لبابه بنت

 عبدالله و از او دو فرزند پسر به نام های «عبیدالله» و «فضل» داشت.

فضل که به خاطر این پسر عباس(ع) را ابوالفضل نامیدند، (و یا به خاطر فضیلت بسیاری که در حضرت بوده،

ابوالفضل نامیده شد) پس از ازدواج از دنیا رفت اما عبیدالله ازدواج نموده بود و در واقع میراث بر آل عباس فرزند

عبیدالله شد، که آل عباس شجاعت و فضل را از عبیدلله بن عباس و فرزندش به ارث بردند و نسل پر برکتی همچو

فرزندان حسن بن عبیدالله از مردان بزرگ روزگار خود شدند. هر یک از فرزندان حسن بن عبیدالله بن عباس مانند

فضل، حمزه، عباس، عبدالله و ابراهیم بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی(ع) در زمان خو دارای مناصب

اجتماعی و علمی شدند.

ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین می نویسد:

«حرّمی بن ابی العلماء از زبیر و عمویش نقل کرده که فرزندان عباس بن علی(ع) او را «سقا» نامیده و کنیه اش را

ابوقربه گذارده بودند»

عده ای از مورخان نوشته اند که عباس بن علی(ع) در کربلا خانواده خود را به همراه برده بود و در خیمه ای مجزا

اسکان داده بود. و در روز عاشورا ابتدا دو فرزند خود را به میدان فرستاد و هر دو به شهادت رسیدند. آن گاه خود به

میدان و یا به طرف شریعه فرات رفت. و برخی دیگر از مورخان معتقدند که فرزندان عباس بن علی(ع) در مدینه

بودند و در کربلا حضور نداشتند. قول اخیر مشهورتر و صحیح تر می باشد

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:عباس,سقا,کربلا,علمدار, | 18:15 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

یکی از مداحان و تعزیه خوانان معروف کاشمر حین اجرای برنامه شبیه خوانی، در حال ایفای نقش حضرت ابوالفضل(ع) جان به جان آفرین تسلیم کرد.
 
به گزارش واحد مرکزی خبر، حبیب الله راستگو مداح اهل بیت(ع) و تعزیه خوان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) که به مدت 45 سال در روستای طرق بخش کوهسرخ  کاشمر به اجرای مداحی و تعزیه خوانی می پرداخت، عصر روز عاشورای حسینی در مراسم شبیه خوانی در  روستای طرق درگذشت.

وی که نقش حضرت ابوالفضل (ع) را در مراسم  روز سه شنبه بازی می کرد دیگر نتوانست از جا بلند شود و در مراسم شبیه خوانی به دیدار معشوق شتافت.

مردم روستا به محض پایان مراسم شبیه خوانی و با شنیدن خبر مرگ او بر پیکرش حاضر شدند و با او وداع کردند.

همچنین یک تعزیه خوان نقش حضرت عباس (ع) در مشگین شهر ، هنگام اجرای نقش خود در آیین شبیه خوانی جان به جان آفرین تسلیم کرد.

در این واقعه که ظهر دیروز در روستای حیق از توابع بخش مرکزی مشگین شهر روی داد محسن حق وردی زاده از اهالی این روستا که همه ساله در نقش سقای تشنه لب دشت کربلا ظاهر می شد پس از چند دقیقه اجرای نقش خود درگذشت .

پیکر این شبیه خوان 42ساله در میان حزن و اندوه اهالی عزادار روستا امروز تشیع و  به خاک سپرده شد .

پارسال نیز در ظهر عاشورا تعزیه خوان نقش حضرت امام حسین (ع) در روستای قره درویش مشگین شهر به هنگام تعزیه خوانی فوت کرد. 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:سقای تشنه لب,ابوالفضل,عاشورا, | 17:39 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |

مراسم تجلیل از 17 زن شهید استان اردبیل فردا در سالن ولایت این استان برگزار می شود.

به گزارش پایگاه خبری زنان نیوز، این مراسم با هدف زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا و همچنین تجلیل از زنان ایثارگر استان اردبیل به همت بسیج جامعه زنان این استان فردا ساعت 10 صبح  در سالن ولایت سپاه استان برگزار می شود.

گفتنی است استان اردبیل 17 شهید زن را تقدیم انقلاب کرده است. رقیه فری، اعظم جمالی، شیدا پور ابوالقاسم ، سلماز پور ابوالقاسم، حکومه شاهی ارجقی، اصلی مقتدر افشار، ظریفه نوجوان، محبوبه منصوری، شبنم متخصص، ملک منظر واحدی، زهرا عادلی، عزیزه مجرد، زهرا اسدی، سکینه جهانی، اطلس درگاهی، نازیلا ید رحیمی، طوبی ندیم حسینی زنان شهید این استان بوده اند.

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تاريخ : چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:شهید,جنگ,شهادت, | 22:33 | نویسنده : حسین ملکی ارجقی |